لغتنامه دهخدا
تنسخ . [ ت َ س ُ] (مغولی ، ص ، اِ) چیزی را گویند که بسی نادر و بی مثل و مانند و در غایت نفاست باشد. معرب آن تنسوق . (فرهنگ جهانگیری ) (از برهان ) (از فرهنگ رشیدی ) (از ناظم الاطباء) (از انجمن آرا) (از آنندراج ). و معنی ترکیبی آن خوش آینده ٔ تن است ، چه سخ بمعنی خوش باشد. (انج