تنگدست؛ فقیر؛ بیچیز؛ بیپول.
کسی که همیشه تنگ دست است – کم روزی
کسی که اندکی مال برایش باقی مانده باشد؛ درویش؛ تنگدست.
۱. پریشانحال؛ بدحال.۲. بینوا؛ تنگدست.۳. بدبخت.
( اِ ) [ ع . ] 1 - (مص ل .) تنگ دست شدن . 2 - ( اِمص .) تنگ دستی .