تنگوزئیللغتنامه دهخداتنگوزئیل . [ ت َ ] (ترکی ، اِ مرکب ) سال خوک ، سال دوازدهم دوره ٔ دوازده ساله ٔ ترکان .نام سال دوازدهم از دوره ٔ دوازده ساله ٔ تاریخ ترکان است ، و امروز خوک را طنقوز و دُنُز گویند. (یادداشت بخط مرحوم دهخدا). سال دوازدهم از دوره ٔ اثناعشری که سال خوک باشد. (ناظم الاطباء). رجوع
تنگوزییلفرهنگ فارسی معین(تَ) [ تُر. ] (اِمر.) سال خوک ، نام سال دوازدهم از سال های دوازده گانة ترکی .
تناجللغتنامه دهخداتناجل . [ ت َ ج ُ ] (ع مص ) باهم پیکار و نزاع کردن . (منتهی الارب )(آنندراج ) (ناظم الاطباء) (از اقرب الموارد). || تناسل . (اقرب الموارد). رجوع به تناسل شود.
تنازللغتنامه دهخداتنازل . [ ت َ زُ ] (ع مص ) باهم کشش و پیکار کردن . (منتهی الارب ) (آنندراج ) (ناظم الاطباء): تنازل القوم ؛ نزلوا عن ابلهم الی خیلهم فتضاربوا. (اقرب الموارد).
تنازلدیکشنری عربی به فارسیواگذار کردن , تفويض کردن , ترک گفتن , محروم کردن (ازارث) , کناره گيري کردن , استعفا دادن
سیچقان ئیلفرهنگ فارسی معین[ تر. ] (اِمر.) سال موش ، نخستین سال از دور دوازده سالة ترکان و قبچاقیان و اویغوران . پس از استیلای مغول دورة دوازده سالة ترکان در ایران رواج یافت . این ترتیب در میان ترکان آسیای مرکزی از قدیم معمول بوده و سال مذکور از این قرار است : 1 - سیچقان ئیل (سال موش ). 2 - اورئیل (سال گاو). 3 - بارس ئیل (سا
تابوقالغتنامه دهخداتابوقا. (اِخ ) تایانک خان بن اینانج خان حاکم نایمان . از امرای مغول که بدست چنگیزخان مغلوب و کشته شد: چون چنگیزخان بر اونک خان ظفر یافته قوم قرایت را مطیع و منقاد ساخت در تنگوزئیل 599 هَ . ق . در موضع ثمان کهره بر تخت خانی نشسته علم اقتدار بر
تاریخ جدید ایرانلغتنامه دهخداتاریخ جدید ایران . [ خ ِ ج َ دی دِ ] (ترکیب وصفی ، اِ مرکب ) حساب سال و ماهی که اکنون در ایران بر طبق قانون جاری است . تقی زاده در گاه شماری آرد: جشن نوروز بعنوان آغاز سال تا این اواخر تنها نشانه ای بود که از بقایای حساب زمان یا سال و ماه شماری ایران قدیم در ایران مانده بود آ
بستلغتنامه دهخدابست . [ ب ُ ] (اِخ ) آبست ، نام ولایتی . (برهان ). مملکتی . (ناظم الاطباء). نام ولایتی است از خراسان و از آنجاست ابوالفتح بستی وزیر سلطان محمود. (انجمن آرا)(آنندراج ). نام شهری . (شرفنامه ٔ منیری ) (هفت قلزم ).شهری است از ایران . (غیاث ). نام ولایتی است در خراسان ایران . (فره
ساللغتنامه دهخداسال . (اِ) حرکت یک دوره ٔ آفتاب است از نقطه ٔ برج حمل تا نقطه ٔ آخر برج حوت و آن را به عربی سنة گویند. (برهان ). سنة. (دهار) (انجمن آرا). عام . (دهار) (منتهی الارب ). حِجَّة. (دهار). حَجَّة. (نصاب ). حول . دکتر معین در حاشیه ٔ برهان این کلمه را در لهجه های مختلف ایرانی بشرح ز