تهجدلغتنامه دهخداتهجد. [ ت َ هََ ج ْ ج ُ ] (ع مص ) خفتن شب . (زوزنی از یادداشت بخط مرحوم دهخدا). خفتن به شب .(از تاج المصادر بیهقی ) (از ترجمان جرجانی ترتیب عادل بن علی ). به شب خفتن . (منتهی الارب ) (ناظم الاطباء) (از اقرب الموارد). در شب خفتن . (غیاث اللغات ) (آنندراج ). || بیدار بودن به شب
تهجدفرهنگ فارسی عمید۱. شبزندهداری؛ بیدار ماندن در شب برای نماز و عبادت.۲. [مجاز] نماز شب.۳. [قدیمی] خوابیدن در شب.۴. [قدیمی] بیدار شدن در شب. Δ در معنای ۱ و ۲ از اضداد است.
تهجدفرهنگ فارسی معین(تَ هَ جُّ) [ ع . ] (مص ل .) 1 - خوابیدن در شب ، بیدار شدن در شب ، شب زنده داری . 2 - نماز شب .
تهجیدلغتنامه دهخداتهجید. [ ت َ ] (ع مص ) فا خواب کردن . (تاج المصادر بیهقی ) (زوزنی ). خوابانیدن . || بیدار کردن . (منتهی الارب ) (آنندراج ) (ناظم الاطباء) (از اقرب الموارد). از اضداد است . (ناظم الاطباء). || به شب نماز گزاردن . (از اقرب الموارد).
تعزیتلغتنامه دهخداتعزیت . [ ت َ ی َ ] (ع مص ) تعزیة. به صبر فرمودن . (تاج المصادر بیهقی ) (دهار). بصبر فرمودن مصیبت زده را. (منتهی الارب ) (ناظم الاطباء). تسلی دادن و امر کردن بصبر. (از اقرب الموارد). صبر فرمودن و پرسش کردن خویشان مرده را. (آنندراج ). ماتم پرسی کردن . (غیاث اللغات ). ماتم پرسی
تعزیتفرهنگ فارسی عمید۱. صبر و شکیبایی دادن به مصیبتدیده و دلجویی کردن او؛ تسلی دادن؛ تسلیت گفتن.۲. عزاداری کردن.
صلاة تهجدلغتنامه دهخداصلاة تهجد. [ ص َ ت ِ ت َ هََ ج ْ ج ُ ] (ترکیب اضافی ، اِ مرکب ) رجوع به صلاة لیل و صلاةاللیل و صلاة شود.
بیتوتهفرهنگ مترادف و متضاد۱. تهجد، شببیداری، شبزندهداری، مبیت، مساهرت ۲. اتراق، اقامتموقت، توقف شبانه
هجودلغتنامه دهخداهجود. [ هََ ] (ع ص ) نماز تهجد گذارنده . (منتهی الارب ). مصلی باللیل . (اقرب الموارد). ج ، هُجود، هُجَّد. (منتهی الارب ) (اقرب الموارد).
متهجدلغتنامه دهخدامتهجد. [ م ُت َ هََ ج ْ ج ِ ] (ع ص ) آن که به شب بیدار باشد. (آنندراج ) (از منتهی الارب ). بیدار و بی خواب و بیدار در شب و از خواب برخیزنده در شب . (ناظم الاطباء). کسی که در شب جهت عبادت پروردگار برخیزد. شب زنده دار. (یادداشت به خط مرحوم دهخدا). || خفته در شب . (از منتهی الار
صلاة تهجدلغتنامه دهخداصلاة تهجد. [ ص َ ت ِ ت َ هََ ج ْ ج ُ ] (ترکیب اضافی ، اِ مرکب ) رجوع به صلاة لیل و صلاةاللیل و صلاة شود.
متهجدفرهنگ فارسی معین(مُ تَ هَ جِّ) [ ع . ] (اِفا.) آن که شب هاتا هنگام سحر به عبادت خدا پردازد،شب زنده - دار.