لغتنامه دهخدا
تعجیف . [ ت َ ] (ع مص ) از قوت خویش واگرفتن از برای کسی . (زوزنی ).بازداشتن خود را از طعام با وجود اشتها تا دیگری خورد یا سیر خورانیدن هم طعام را. (منتهی الارب ) (آنندراج ) (از اقرب الموارد). عَجف . عُجوف . (اقرب الموارد). || الاکل دون الشبع. (تاج المصادر بیهقی ). کمتر از سیر