تهییج

tahyij

معنی

۱. به هیجان آوردن؛ برانگیختن.
۲. به جنبش درآوردن.

مترادف

۱. اغوا، برانگیختگی، تحریک، تشویق
۲. جنبوجوش، شور
۳. شوقزدگی، هیجانزدگی
۴. برانگیختن، بههیجان آوردن، شوراندن
۵. بههیجان آمدن، برانگیخته شدن
۶. هیجانزده کردن، به هیجانآوردن

جست‌وجوی دقیق

تهییج

لغت‌نامه دهخدا

تهییج . [ ت َ ] (ع مص ) برانگیختن . (تاج المصادر بیهقی ) (زوزنی ) (دهار)(منتهی الارب ) (آنندراج ) (ناظم الاطباء) (از اقرب الموارد). برآغالیدن . برآغالانیدن . افژولیدن . انگیختن . (یادداشت بخط مرحوم دهخدا). یقال : هیّج بینهما الشر. (اقرب الموارد) : و قو

تهییج

فرهنگ فارسی عمید

۱. به هیجان آوردن؛ برانگیختن.۲. به جنبش درآوردن.

تهییج

excitation 3

واژه‌های مصوب فرهنگستان

فعالیت فراخوانده در یک عصب یا ماهیچه در هنگام تحریک

تهییج

دیکشنری فارسی به عربی

حماس , صغار السمک

تهییج

فرهنگ فارسی معین

(تَ) [ ع . ] (مص م .) برانگیختن ، به هیجان آوردن .

جست‌وجوی هم‌آوا

عوارض اقامت

hotel tax, bed tax, resort tax, room tax

واژه‌های مصوب فرهنگستان

مالیاتی که دولت محلی یا مرکزی یا سازمانی دیگر برای افزایش درآمد یا توسعه و بهبود زیرساخت‌های گردشگری از بازدیدکنندگان بابت اقامتشان دریافت می‌کند

تحیز

لغت‌نامه دهخدا

تحیز. [ ت َ ح َی ْ ی ُ ](ع مص ) بر خویشتن پیچیدن . (تاج المصادر بیهقی ). فراهم آمدن . (ترجمان جرجانی ترتیب عادل بن علی ). تحیز حیه ؛ بر خویشتن پیچیدن مار. (منتهی الارب ) (آنندراج ) (ناظم الاطباء) (اقرب الموارد) (قطر المحیط). || تحیز مرد؛ رسیدن در مکان . (از اقرب الموارد) (ازق

تحیش

لغت‌نامه دهخدا

تحیش . [ ت َ ح َی ْ ی ُ ] (ع مص ) رمیدن و ترسیدن . (منتهی الارب ) (آنندراج ) (ناظم الاطباء) (اقرب الموارد) (قطر المحیط).

تهیج

لغت‌نامه دهخدا

تهیج . [ ت َ هََ ی ْ ی ُ ] (ع مص ) برخاستن باد و گرد و آنچه بدان ماند. (تاج المصادر بیهقی ). گرد برخاستن . (زوزنی ). برخاستن باد و غبار و غیره . (غیاث اللغات ) (آنندراج ). || برانگیخته گردیدن و جنبیدن . (منتهی الارب ) (ناظم الاطباء) (از اقرب الموارد) :

ثحج

لغت‌نامه دهخدا

ثحج . [ ث َ ] (ع مص ) سخت کشیدن چیزی را.

جست‌وجوی مشابه

تهییج‌پذیری

excitability

واژه‌های مصوب فرهنگستان

خصوصیتی در برخی افراد که به‌آسانی در مقابل پاسخ‌های هیجانی برانگیخته می‌شوند

تهییج‌پذیر

excitable

واژه‌های مصوب فرهنگستان

ویژگی فرد دارای خصوصیت تهییج‌پذیری

تهییج‌کننده

فرهنگ فارسی طیفی

مقوله: عواطف عام ده، چیز یا شخص تهییج‌کننده، جنجال‌برانگیز، توده‌برانگیز، پروپاگاندیست، عوام‌فریب، کولی، یاغی مهمیز، شلاق

تهییج‌شده

فرهنگ فارسی طیفی

مقوله: عواطف عام هییج‌شده، هیجان‌زده، برآشفته، ناآرام، آتشی، قابل تحریک

پدیدة تهییج

rally ‘round the flag phenomenon, rally ‘round the flag effect, rally ‘round the flag syndrome

واژه‌های مصوب فرهنگستان

افزایش کوتاه‌مدت حمایت مردم از رئیس‌جمهور که براثر بروز جنگ یا بحران بین‌المللی ایجاد می‌شود و ممکن است برای انحراف افکار عمومی از یک بحران داخلی از آن استفاده شود