توالیلغتنامه دهخداتوالی . [ ت َ ] (ع اِ) (از «ت ل و») سرین ها و کفلهای اسب و یا دم و هر دو پای آن . (منتهی الارب ) (ناظم الاطباء). اَعجاز. (اقرب الموارد). || دنبالهای هودج . (منتهی الارب ) (ناظم الاطباء). دنبالهای خیل : التوالی من الخیل ؛ مآخیرها. (از اقرب الموارد).
توالیلغتنامه دهخداتوالی . [ ت َ ] (ع مص ) پیاپی شدن . (دهار) (منتهی الارب ) (غیاث اللغات ) (آنندراج ) (ناظم الاطباء). تتابع. (یادداشت بخطمرحوم دهخدا). یقال : توالی علیه شهران ؛ ای تتابعا وتوالت علی َّ کتب فلان ؛ اذا تتابعت . (اقرب الموارد).- علی التوالی ؛ پی درپی .
توالییابی زیمایهای دِنا، توالییابی آنزیمی دِناenzymatic DNA sequencingواژههای مصوب فرهنگستان← توالییابی سَنگِر
توالی طولیlongitudinal sequenceواژههای مصوب فرهنگستانترتیبی که در آن گذرهای جوش یک جوش پیوسته در طول ایجاد میکنند
توالىواژهنامه آزادپیاپی رسیدن, پی درپی آمدن, یکی پس ازدیگری پیاپی رسیدن, پی درپی آمدن, یکی پس ازدیگری
خلاف توالیلغتنامه دهخداخلاف توالی . [ خ ِ ف ِ ت َ ] (ترکیب اضافی ، اِ مرکب ) خلاف توالی بروج ، عکس توالی بروج . (یادداشت بخط مؤلف ). رجوع به توالی بروج درین لغت نامه شود.
توالی بروجلغتنامه دهخداتوالی بروج . [ ت َ ی ِ ب ُ ] (ترکیب اضافی ، اِ مرکب ) توالی البروج . در اصطلاح نجومی توالی از حمل به ثور تا به حوت است . و خلاف توالی از حوت تا به ثوراست . (یادداشت بخط مرحوم دهخدا). بیرونی آرد: هرگاه از برجی گیری سوی آن برج که به پهلوی اوست ... مثلاً از حمل به ثور، آنگه جوزا
توالی 1sequence 2واژههای مصوب فرهنگستانسلسلهای از دورانهای تاریخی یک فرهنگ مشخص که هر کدام دارای بقایای مادی خاص خود است
توالی 2succession 1واژههای مصوب فرهنگستانجانشینی پیاپی یک بومسازگان با بومسازگان دیگر که متعاقب تغییرات زمینشناختی و بومشناختی و فصلی روی میدهد و تا رسیدن به پایداری نسبی، که به اوج موسوم است، ادامه پیدا میکند
توالیژهsequonواژههای مصوب فرهنگستاننوعی توالی که از سه آمینواسید پیدرپی در یک پروتئین تشکیل شده و جایگاه اتصال به یک پلیساکارید است * توالی + ـ ژه (صورتی از ـ چه)
توالییابی زیمایهای دِنا، توالییابی آنزیمی دِناenzymatic DNA sequencingواژههای مصوب فرهنگستان← توالییابی سَنگِر
ژنگانگزاریgenome annotation, annotation 1واژههای مصوب فرهنگستانفرایند تفسیر توالیهای خام یک ژنگان تازهتوالییابیشده
توالی بروجلغتنامه دهخداتوالی بروج . [ ت َ ی ِ ب ُ ] (ترکیب اضافی ، اِ مرکب ) توالی البروج . در اصطلاح نجومی توالی از حمل به ثور تا به حوت است . و خلاف توالی از حوت تا به ثوراست . (یادداشت بخط مرحوم دهخدا). بیرونی آرد: هرگاه از برجی گیری سوی آن برج که به پهلوی اوست ... مثلاً از حمل به ثور، آنگه جوزا
توالی 1sequence 2واژههای مصوب فرهنگستانسلسلهای از دورانهای تاریخی یک فرهنگ مشخص که هر کدام دارای بقایای مادی خاص خود است
توالی طولیlongitudinal sequenceواژههای مصوب فرهنگستانترتیبی که در آن گذرهای جوش یک جوش پیوسته در طول ایجاد میکنند
توالی 2succession 1واژههای مصوب فرهنگستانجانشینی پیاپی یک بومسازگان با بومسازگان دیگر که متعاقب تغییرات زمینشناختی و بومشناختی و فصلی روی میدهد و تا رسیدن به پایداری نسبی، که به اوج موسوم است، ادامه پیدا میکند
حرکت علی التوالیلغتنامه دهخداحرکت علی التوالی . [ ح َ رَ ک َ ت ِ ع َ لَت ْ ت َ ] (ترکیب وصفی ، اِ مرکب ) (اصطلاح هیئت قدیم بطلمیوسی ) رجوع به حرکت متوالی شود.
حرکت متوالیلغتنامه دهخداحرکت متوالی . [ ح َ رَ ک َ ت ِ م ُ ت َ ] (ترکیب وصفی ، اِ مرکب ) طبق اصطلاح هیئت قدیم بطلمیوسی ، هر یک از افلاک را جز فلک اعظم دو حرکت است ، حرکت متوالی و حرکت غیرمتوالی یا حرکت علی التوالی و علی غیرالتوالی .حرکت متوالی حرکت از مغرب به مشرق و حرکت غیرمتوالی بعکس آن از مشرق به
خلاف توالیلغتنامه دهخداخلاف توالی . [ خ ِ ف ِ ت َ ] (ترکیب اضافی ، اِ مرکب ) خلاف توالی بروج ، عکس توالی بروج . (یادداشت بخط مؤلف ). رجوع به توالی بروج درین لغت نامه شود.
متوالیلغتنامه دهخدامتوالی . [ م ُ ت َ ] (ع ص ) پیاپی شونده و پی در پی آینده . (غیاث ) (آنندراج ) (از منتهی الارب ). پیاپی و پی در پی و پیوسته و متصل و متعاقب و مسلسل . (ناظم الاطباء). فرهنگستان ایران پیاپی را بجای این کلمه پذیرفته است . و رجوع به واژه های نو فرهنگستان ایران شود <span class="hl"
کوتوالیلغتنامه دهخداکوتوالی . [ کوت ْ ] (حامص مرکب ) شغل کوتوال . قلعه داری . (ناظم الاطباء) : و کوتوالی قلعه ٔ غزنی شغلی با نام که به رسم وی است حاجبی از آن وی به نام قتلغتگین آن را راست می دارد. (تاریخ بیهقی چ فیاض ص 285). قلعه به ما سپ