ترجمه مقاله

توانگر

tavāngar

۱. توانا؛ زورمند.
۲. [مجاز] دارا؛ ثروتمند؛ مالدار.

۱. بینیاز، تاجر، ثروتمند، دارا، دولتمند، غنی، مالدار، مایهور، متعین، متمکن، متمول، متنعم، مستطیع، مستغنی، منعم ≠ فقیر، درویش
۲. توانا، قادر، زورمند، قوی ≠ ضعیف، ناتوان

ترجمه مقاله