توبانلغتنامه دهخداتوبان . (اِ) شلواری بود تنگ ، کشتی گیران دارند. (لغت فرس اسدی چ اقبال ص 367). تنبان چرمی که کشتی گیران پوشند. (برهان ) (از ناظم الاطباء). شلواری است از پوست که کشتی گیران پوشند. (اوبهی ).شلواری تنگ که کشتی گیران دارند و به تازی تبان گویند. (ص
ثوبانلغتنامه دهخداثوبان . [ ث َ ] (اِخ ) ابن بجدد مکنی به ابی عبداﷲ او از آزاد کردگان رسول صلوات اﷲ علیه و از حمیر یمن است . وی به حضر و سفر ملازم خدمت رسول (ص ) بود و پس از رحلت پیغمبر مدتی بشام و زمانی به رمله و گاهی به مصر و در آخر در حمص اقامت داشت و در فتح مصر حاضر بود و بسال <span class=
ثوبانلغتنامه دهخداثوبان . [ ث َ ] (اِخ )ابن ابراهیم ، ابوالفیض . شیخ ذوالنون مصری یکی از اکابر عرفاء صاحب کرامات و خوارق عادات و وفات او بسال هَ . ق . بود. رجوع به ابی الفضل ثوبان ... و نیز رجوع به ذوالنون مصری شود.
ثوبانلغتنامه دهخداثوبان . [ ث َ وَ ] (ع مص ) ثوب . ثُؤب . بازگشتن پس از رفته بودن . || ثوبان مردم ؛ گرد آمدن ایشان . || ثوبان جسم ؛ فربهی گرفتن پس از لاغری از مرض . || ثَوبان حوض ؛ پر آب شدن یا نزدیک به پری شدن آن . || ثَوبَان ماء؛ گرد آمدن آب پس از رفته بودن .
رابیهلغتنامه دهخدارابیه . [ ی ِ ] (اِخ ) فیلسوف فرانسوی . در برژراک متولد شد شاگرد دانشسرای عالی بود. در 1869 م . در فن فلسفه آگرژه شد سپس در مون توبان در تور بتدریس فلسفه پرداخت و سرانجام در مدرسه ٔ شارلمان پاریس از (1871 - <
تبانلغتنامه دهخداتبان . [ ت ُب ْ با ] (معرب ، اِ) ج ، تبابین . (منتهی الارب ). ازار خرد که عورت مغلظه را پوشد. (قاموس از فرهنگ نظام ) (منتهی الارب ) (ناظم الاطباء) (آنندراج ) (قطر المحیط). شلوار کشتی بان . (مهذب الاسماء). شلوار کوتاه بمقدار یک وجب . (از تاج العروس ) (قطر المحیط). شلوار کوتاه
تنبانلغتنامه دهخداتنبان . [ تُم ْ ] (اِ) زیرجامه و ازار و شلوار را گویند عموماً و تنبان چرمی کشتی گیران را خصوصاً. (برهان ). ازار کوتاه کشتی گیران که توبان نیز گویند. (شرفنامه ٔ منیری ). شلوار و پایجامه ، ترکی است . (غیاث اللغات ). شلوار و رغنین و پایجامه و زیر جامه و پایچه ٔ چرمی کشتی گیران .
دبیقیلغتنامه دهخدادبیقی . [ دَ ] (ص نسبی ) منسوب به دبیق که شهرکیست بمصر. || (اِ) نوعی جامه ٔ نفیس . (شرفنامه ٔ منیری ). نوعی از قماش باشد در نهایت لطافت . (برهان ) (آنندراج ). جامه که در دبیق کردندی . نوعی دیبای لطیف منسوب به دبیق که قریه ای است در ملک مصر. (غیاث ). جامه ٔ باریک که از مصر آرن
کاترین دو مدیسیلغتنامه دهخداکاترین دو مدیسی . [ ت ِ دُ م ِ ] (اِخ ) دختر لوران دو مدیسی ، متولد در فلورانس ، زن هانری دوم و مادر فرانسوای دوم (1519 - 1589 م .). آلبرماله در تاریخ خود از او چنین نویسد:کاترین دومدیسی و اغماض مذهبی : ف
مونتوبانلغتنامه دهخدامونتوبان . [ مُن ْ ت ُ ] (اِخ ) مرکز ایالت «تارن -اِ-گارون » که بر کنار رود «تارن » و در 630کیلومتری جنوب پاریس واقع است . 48555 تن سکنه و کلیساهائی از قرن 17 و <span class="