توحدلغتنامه دهخداتوحد. [ ت َ وَح ْ ح ُ ] (ع مص ) یگانه شدن . (تاج المصادر بیهقی ) (زوزنی ) (دهار) (منتهی الارب ) (ناظم الاطباء) (از اقرب الموارد). یکتا شدن . (آنندراج ). || توحد خدا به ربوبیت ؛ تفرد به آن . (از اقرب الموارد). || نگاه داشتن : توحده اﷲ بعصمته ؛ ای عصمه و لم یکله الی غیره . (منت
توحیدلغتنامه دهخداتوحید. [ ت َ ] (اِخ ) (سوره ٔ...) سوره ٔ اخلاص . سوره ٔ قل هو اﷲ احد. (یادداشت بخط مرحوم دهخدا). سوره ٔ یکصدودوازدهم از قرآن کریم و آن مکیه است با چهار آیت . رجوع به اخلاص شود.
توعدلغتنامه دهخداتوعد. [ ت َ وَع ْ ع ُ ] (ع مص ) بیم کردن . (تاج المصادر بیهقی ). وعید کردن . (زوزنی ). به بدی ترسانیدن . (منتهی الارب ) (ناظم الاطباء). تهدید کردن . (ازاقرب الموارد).سرزنش کردن و ترسانیدن . (آنندراج ).
توعیثلغتنامه دهخداتوعیث . [ ت َ ] (ع مص ) بند کردن . (منتهی الارب ) (ناظم الاطباء) (از اقرب الموارد). || بازگردانیدن . (منتهی الارب ) (ناظم الاطباء).
توهثلغتنامه دهخداتوهث . [ ت َ وَهَْ هَُ ] (ع مص ) به غور نگریستن در کاری . (منتهی الارب ) (آنندراج ) (ناظم الاطباء) (از اقرب الموارد).
توهدلغتنامه دهخداتوهد. [ ت َ وَهَْ هَُ ] (ع مص )گائیدن زن را. (منتهی الارب ) (آنندراج ) (ناظم الاطباء). || در کار داشتن . (از اقرب الموارد).
متوحدلغتنامه دهخدامتوحد. [ م ُ ت َ وَح ْ ح ِ ] (ع ص ) فرد یگانه و بی مثل و بی مانند و تنها و مجرد. (از ناظم الاطباء). یگانه . منفرد. صاحب یگانگی . (یادداشت به خط مرحوم دهخدا). رجل متوحد؛ مرد یگانه . واﷲ المتوحد؛ اﷲ صاحب یگانگی . (از منتهی الارب ) (آنندراج ). رجل متوحد؛ مرد یگانه و نیز از صفات