تودهنیفرهنگ فارسی عمید۱. ضربهای که با دست به دهان کسی بزنند.۲. [مجاز] سخنی درشت که در پاسخ کسی بگویند و مانع سخن گفتن او بشوند.
سرزنشفرهنگ فارسی طیفیمقوله: اخلاقیات نکوهش، ملامت، شماتت، مناقشه پرخاش، عتاب، سخنسخت، فحاشی، گستاخی تودهنی
slapsدیکشنری انگلیسی به فارسیاسلپ ها، ضربت، تودهنی، ضربه شدید، ضربت سریع، صدای چلب چلوپ، با کف دست زدن، زدن، تپانچه زدن
slapدیکشنری انگلیسی به فارسیسیلی زدن، ضربت، تودهنی، ضربه شدید، ضربت سریع، صدای چلب چلوپ، با کف دست زدن، زدن، تپانچه زدن
سنگ بر دندان آمدنلغتنامه دهخداسنگ بر دندان آمدن . [ س َ ب َ دَ م َ دَ ] (مص مرکب ) تودهنی خوردن .جواب دندان شکن شنیدن . محکوم گشتن . مجاب گردیدن : دستور را از این سخن سنگی عجب بر دندان آمد واز غیظ حالت آتش غضبش بهجا برآورد. (مرزبان نامه ).