توکالغتنامه دهخداتوکا. (اِ) مرغی است از جنس تیهو به قدر کبوتر و بر بدنش خالهای سفید و سیاه است و در جاهای مرطوب بیشتر پیدا شود. در مازندران این مرغ را تیکا گویند. (فرهنگ نظام ).
توکالغتنامه دهخداتوکا. (اِخ ) دهی از دهستان مرغاست که در بخش ایزه ٔ شهرستان اهواز واقع است و 130 تن سکنه دارد. (از فرهنگ جغرافیایی ایران ج 6).
توکافرهنگ فارسی معین(اِ.) پرنده ای از راستة گنجشکان با منقاری مخروطی شکل دارای پرهایی به رنگ سبز و خاکستری .
طغای توقا بهادرلغتنامه دهخداطغای توقا بهادر. [ طُ ب َ دُ ] (اِخ ) یکی از امرای عصر تیموری است . (حبیب السیر چ تهران ج 2 ص 128).
توکولغتنامه دهخداتوکؤ. [ ت َ وَک ْ ک ُءْ ] (ع مص ) تکیه کردن . (دهار) (آنندراج ) (ترجمان جرجانی ترتیب عادل بن علی ). تکیه نمودن . (منتهی الارب ) (ناظم الاطباء). تکیه کردن بر عصا. و در الاساس : جاء یتوکاءُ علی هراوته یتحامل علیها. (از اقرب الموارد).
توکیولغتنامه دهخداتوکیو. [ ت ُ ی ُ ] (اِخ ) پایتخت کشور ژاپن که در قدیم آن را یدو می نامیدند. این شهر بر کنار خلیجی در اقیانوس آرام قرار دارد و از این روی بندر و یکی از مراکز تجارت ژاپن و از شهرهای صنعتی مهم است و 5835000 تن سکنه دارد.(از لاروس ). رجوع به قامو
توکافلغتنامه دهخداتوکاف . [ ت َ ] (ع مص ) چکیدن سقف خانه وجز آن از باران و همچنین اشک از چشم . (از منتهی الارب ) (آنندراج ) (از ناظم الاطباء) (از اقرب الموارد).
توکانفرهنگ فارسی عمید۱. (زیستشناسی) [قدیمی] پرندهای میوهخوار ویژۀ نواحی گرم امریکا با منقار بزرگ و پهن و پرهای رنگین.۲. (نجوم) صورتی فلکی در نیمکرۀ جنوبی آسمان.
توکانTucana, Toucan, Tucواژههای مصوب فرهنگستانصورتی فلکی در آسمان جنوبی (southern sky) که دو جِرم بارز ژرفنایی، یعنی اَبر کوچک ماژلان و خوشۀ 47ـ توکان، در آن قرار دارند
توکافلغتنامه دهخداتوکاف . [ ت َ ] (ع مص ) چکیدن سقف خانه وجز آن از باران و همچنین اشک از چشم . (از منتهی الارب ) (آنندراج ) (از ناظم الاطباء) (از اقرب الموارد).
توکانفرهنگ فارسی عمید۱. (زیستشناسی) [قدیمی] پرندهای میوهخوار ویژۀ نواحی گرم امریکا با منقار بزرگ و پهن و پرهای رنگین.۲. (نجوم) صورتی فلکی در نیمکرۀ جنوبی آسمان.
توکانTucana, Toucan, Tucواژههای مصوب فرهنگستانصورتی فلکی در آسمان جنوبی (southern sky) که دو جِرم بارز ژرفنایی، یعنی اَبر کوچک ماژلان و خوشۀ 47ـ توکان، در آن قرار دارند
کاتپاتوکالغتنامه دهخداکاتپاتوکا. (اِخ ) کاپادوکیه در آسیای صغیر. در آن آتشکده ای بوده است که استرابون جغرافی دان درباره ٔ آن چنین مینویسد و به مراسم «برسم گرفتن » ایرانیان قدیم اشاره میکند:«مغان در آنجا آتشی که هرگز خاموش نمیشود نگاهداری میکنند و هر روز در آتشکده تقریباً یک ساعت در مقابل آتش سرود