تکلیملغتنامه دهخداتکلیم . [ ت َ ] (ع مص ) سخن گفتن که در مستمع اثر کند. (ترجمان جرجانی ترتیب عادل بن علی ). سخن گفتن با کسی . (منتهی الارب )(از آنندراج ) (ناظم الاطباء) (از اقرب الموارد). || خسته کردن . (تاج المصادر بیهقی ) (زوزنی ). جراحت کردن . (منتهی الارب ). مجروح کردن کسی را. (ناظم الاطبا
تقلیملغتنامه دهخداتقلیم . [ ت َ ] (ع مص ) بسیار چیدن ناخن و سم . (تاج المصادر بیهقی ) (از اقرب الموارد). بچیدن سم و ناخن . (زوزنی ). ناخن چیدن و تراشیدن . (منتهی الارب ) (ناظم الاطباء). ناخن چیدن و بریدن چیزی . (آنندراج ).
تکلملغتنامه دهخداتکلم . [ ت َ ک َل ْ ل ُ ] (ع مص ) سخن گفتن . (تاج المصادر بیهقی ) (زوزنی ) (منتهی الارب ) (از غیاث اللغات ) (آنندراج ) (ناظم الاطباء) (از اقرب الموارد). سخن گفتن که در مستمع اثر کند. (ترجمان جرجانی ترتیب عادل بن علی ).
تکلمدیکشنری عربی به فارسیدراييدن , سخن گفتن , حرف زدن , صحبت کردن , تکلم کردن , گفتگو کردن , سخنراني کردن , پره چرخ , ميله چرخ , اسپوک , ميله دار کردن , محکم کردن
خرم بولغتنامه دهخداخرم بو. [ خ ُرْ رَ ] (اِخ ) دهی است جزء دهستان حومه ٔ بخش رودبار شهرستان رشت واقع در دوهزارگزی شمال رودبار متصل به قصبه ٔ تکلیم . این ناحیه کوهستانی ، معتدل و مالاریایی است . آب از رود دوگاهه . محصول آن غلات و زیتون و شغل اهالی زراعت و مکاری است . (از فرهنگ جغرافیائی ایران ج
دارستانلغتنامه دهخدادارستان . [ رِ ] (اِخ ) دهی است جزء دهستان حومه بخش رودبار شهرستان رشت . واقع در 2هزارگزی شمال رودبار متصل است به تکلیم جزء محله ٔ پایین بازار. محلی کوهستانی . معتدل و مالاریایی و دارای 818 تن سکنه است . آب ا
طور سینالغتنامه دهخداطور سینا. [ رِ ] (اِخ ) کوهی که موسی علیه السلام بدان بمناجات شد. نام کوهی که موسی بر آن با خدای تعالی بمناجات شدی . رجوع به طور شود : بازآمدند و گفتند آن امتان موسی (موشا)کایزد بُد آن نه موسی (موشا) بر کوه طور سینا.دقیقی
خسته کردنلغتنامه دهخداخسته کردن . [ خ َ ت َ / ت ِ ک َدَ ] (مص مرکب ) خستن . مجروح کردن . جراحت رساندن . جرح . (یادداشت بخط مؤلف ). تعقیر. (منتهی الارب ). تکلیم . (تاج المصادر بیهقی ). عقر. (منتهی الارب ). قَرح . (دهار). کلم . (دهار) (تاج المصادر بیهقی ) <span cla
رودبارلغتنامه دهخدارودبار. (اِخ ) شهری است بین گیلان و قزوین . (برهان قاطع). بلوکی است بین منجیل و گیلان . (ناظم الاطباء). قصبه ای است از بلاد دیلم . (از معجم البلدان ). در جغرافیای سیاسی کیهان آمده : رودبار در مغرب سفیدرود و در جنوب موازی واقع شده و برای تمیز دادن آن از رودبار قزوین آن را رودب