تیانلغتنامه دهخداتیان . (اِ) دیگ سرگشاده ٔ بزرگ را گویند. (برهان ). دیگ سرگشاده بود و آن را لوید نیز خوانند. (فرهنگ جهانگیری ) (از فرهنگ رشیدی ). دیگ سرگشاده ٔ بزرگ که در آن حلوا و غیره پزند و دیگ گرمابه ٔ حمام را نیز گفته اند. (انجمن آرا) (آنندراج ). دیگ بزرگ سرگشاده و سرپهن . (ناظم الاطباء)
تیانفرهنگ فارسی عمیددیگ دهانگشاد و پهن؛ پاتیل؛ لوید: ◻︎ عشق چو مغز است و جهان همچو پوست / عشق چو حلوا و جهان چون تیان (مولوی۳: ۶۹۰).
بالگروهheli team, helicopter teamواژههای مصوب فرهنگستانگروهی متشکل از نیروهای مجهز به تجهیزات رزمی که با استفاده از بالگرد ترابری میشوند
گروه رویارویی با پیشامدهای رایانهایcomputer incident response team, cyber incident response teamواژههای مصوب فرهنگستانگروهی متشکل از تحلیلگران امنیت رایانه که بهمنظور مهار و ریشهکنی و بازیابی آسیبهای ناشی از پیشامدهای امنیت رایانه گردهم آمده باشند اختـ . گروه روپر CIRT متـ . گروه رویارویی با پیشامدهای امنیت رایانهای computer security incident response team, CSIRT مرکز رویارویی با پیشامدهای رایانهای
دویستمتر تیمیteam sprintواژههای مصوب فرهنگستانیکی از مسابقات راهه/ پیست که در آن تیمهای سهنفره، دوبهدو، سه دور مسیر راهه/پیست را طی میکنند؛ برنده تیمی است که در مدت زمان کمتری کار را خاتمه میدهد
تعقیبی تیمیteam pursuitواژههای مصوب فرهنگستانیکی از مسابقات راهه/ پیست با قواعد مسابقة تعقیبی که در آن دو تیم سه یا چهار نفره با هم رقابت میکنند
گروه بازبینی باندchecker teamواژههای مصوب فرهنگستانگروه مسئول نگهداری علائم باند یا خزشراه یا پیشگاه
تیانچهلغتنامه دهخداتیانچه . [ چ َ / چ ِ ] (اِ مصغر) دیگ سرگشاده ٔ کوچک باشد. (برهان ). مصغر تیان . دیگ کوچک سرگشاده . (ناظم الاطباء). تیان خرد. تیان کوچک . دیگی که سر گشاده تر از بن دارد. (از یادداشتهای مرحوم دهخدا).
تیانشانلغتنامه دهخداتیانشان . (اِخ ) یا کوههای آسمانی . سلسله جبالی است که در آسیای مرکزی (چین و اتحاد جماهیر شوروی ) قرار دارد و بلندترین نقطه ٔ آن خان تنگری است که 6995گز و قله ٔ پوبیدا 7439 گز ارتفاع دارد. (از لاروس ). رجوع ب
تیانچهلغتنامه دهخداتیانچه . [ چ َ / چ ِ ] (اِ مصغر) دیگ سرگشاده ٔ کوچک باشد. (برهان ). مصغر تیان . دیگ کوچک سرگشاده . (ناظم الاطباء). تیان خرد. تیان کوچک . دیگی که سر گشاده تر از بن دارد. (از یادداشتهای مرحوم دهخدا).
تیانشانلغتنامه دهخداتیانشان . (اِخ ) یا کوههای آسمانی . سلسله جبالی است که در آسیای مرکزی (چین و اتحاد جماهیر شوروی ) قرار دارد و بلندترین نقطه ٔ آن خان تنگری است که 6995گز و قله ٔ پوبیدا 7439 گز ارتفاع دارد. (از لاروس ). رجوع ب
دوستیانلغتنامه دهخدادوستیان . (اِخ ) نام ایل کرد از طوایف پشتکوه است . (از جغرافیای سیاسی کیهان ص 71).
حتیانلغتنامه دهخداحتیان . [ ح ِت ْ تی ] (اِخ ) قومی باستانی که پیش از تمدن مردم فینیقی در آسیای صغیر مملکت عظیمی داشته اند. پورداود گوید: سابقاً از حتیتها فقط نامی شنیده بودند، زیرا درتوارة چندین بار یاد گردیده اند پس از کاوشهائی که در سوریه و آسیای صغیر شد و چندین شهر بزرگ آنان کشف گردید دانس
تاتیانلغتنامه دهخداتاتیان . (اِخ ) به قول صاحب حبیب السیر نام محلی است در آذربایجان :... و از این جهت نایره ٔ ملک اشرف در حرکت آمده از تبریز به سهند رفت و در آن منزل شنید که یاغی باستی و سیورغان داعیه دارند که شبیخون بر وی زنند لاجرم باتفاق برادر خود مصر مکمل شد متوجه شهرگشت در اثناء راه استماع
تاتیانلغتنامه دهخداتاتیان . (اِخ ) تاتین یکی از حکما و از پیروان افلاطون وی بسال 130 میلادی در سوریه متولد شد و بعد نصرانیت اختیار کرد و چند مکتوب دائر بدعوت یونانیان به دین مسیح نگاشت ، ولی بعدها مسیحیان در مسلک و مذهب مخصوص وی به نظر رفض نگریسته اند. رئیس مسل
خرستیانلغتنامه دهخداخرستیان . [ خ ِ رِ ] (اِ) کریستیان . قرستیان . رجوع به قرستیان شود. این کلمه همان کریستان است که «کاف » آن به «خاء» تبدیل یافته .