بسیچواژهنامه آزادساز و برگ ، ابزار چراغ است مر تیره شب را بسیچ به بد تا توانی تو هرگز مپیچ (شاهنامه)
پهرلغتنامه دهخداپهر. [ پ َ ] (اِ) یک حصه از چهار حصه ٔ روز و چهار حصه ٔ شب و بیشتر در تداول مردم هندوستان باشد. (از برهان ). بهر : چو پهری ز تیره شب اندر چمیدکه آن نام در پیش یزدان خمید.فردوسی (از جهانگیری ).
یک منیلغتنامه دهخدایک منی . [ ی َ / ی ِ م َ ] (ص نسبی ) منسوب به یک من . به اندازه ٔ یک من . که یک من وزن داشته باشد. به قدر یک من . یک منه . (یادداشت مؤلف ) : چو نیمی ز تیره شب اندرکشیدسپهبد می یک منی برکشید.<p class="autho
پاک روزلغتنامه دهخداپاک روز. (اِ مرکب ) روز روشن : چنان کن که چون بردمد پاک روزپدیدآید از چرخ گیتی فروز. فردوسی .نیاسود تیره شب و پاک روزهمی راند تا پیش کوه اسپروز.فردوسی .
شباهنگفرهنگ فارسی عمید۱. (زیستشناسی) مرغ سحر؛ مرغ سحرخوان؛ بلبل.۲. (نجوم) ستارۀ صبح؛ ستارۀ کاروانکش؛ شعری: ◻︎ چو یک بهره از تیرهشب درگذشت / شباهنگ بر چرخ گردان بگشت (فردوسی: ۲/۱۲۲).