تیسیرلغتنامه دهخداتیسیر. [ ت َ ] (ع اِ) ستور نیکوبردارنده ٔ قوائم را. (منتهی الارب ) (ناظم الاطباء). تیسور. (اقرب الموارد). رجوع به تیسور شود.
تیسیرلغتنامه دهخداتیسیر.[ ت َ ] (ع مص ) آسان زای شدن شترمادگان و گوسپندان کسی : یسر الرجل تیسیرا. (منتهی الارب ) (از ناظم الاطباء)(از اقرب الموارد). || بسیار شدن نسل اشتر و گوسفند. (زوزنی ). بسیار شدن نسل و شیر گوسفند. (تاج المصادر بیهقی ). بسیار شیر و یا بسیار بچه گردیدن گوسفند. (منتهی الارب
آگهی تلویزیونیteaser 1واژههای مصوب فرهنگستانآگهی کوتاه تبلیغاتی که ویژگیهای جذاب کالا یا برنامهای را در تلویزیون به نمایش گذارد
سرآغازteaser 2واژههای مصوب فرهنگستانصحنۀ آغازی کوتاه و جالبِتوجهی از فیلم که معمولاً پیش از عنوانبندی یا همراه با آن، برای جلب نظر تماشاچی به نمایش درآید
تیسرلغتنامه دهخداتیسر. [ ت َ ی َس ْ س ُ ] (ع مص ) آسان شدن . (تاج المصادر بیهقی ) (زوزنی ) (دهار) (منتهی الارب ) (غیاث اللغات ) (آنندراج ) (ناظم الاطباء). آسان شدن کاری . (از اقرب الموارد) : نامه فرمودیم با رکابداری مسرع تا از آنچه ایزد عز و جل تیسر کرد... واقف شده آید
تیسیر پذیرفتنلغتنامه دهخداتیسیر پذیرفتن .[ ت َ پ َ رُ ت َ ] (مص مرکب ) میسر شدن . ممکن شدن . امکان پذیر گشتن : خود این معانی (خوردن ، بوییدن ...) بر قضیت حاجت ... هرگز تیسیر نپذیرد. (کلیله و دمنه ). و بدین دو فتح بانام که به فضل ایزد تبارک و تعالی و فر دولت قاهره تیسیر پذیرفت .
جاویدبقالغتنامه دهخداجاویدبقا. [ ب َ] (ص مرکب ) باقی . همیشه . پیوسته . دائم : تیسیر نمودند و براهین بفزودندهیلاج نمودند که جاویدبقائی . خاقانی .رجوع به جاوید شود.
طوامیرلغتنامه دهخداطوامیر. [ طَ ] (ع اِ) ج ِ طومار. (منتهی الارب ). رجوع به طومار شود : و تقریر عشر عشیر آن بتحریر طوامیر تیسیر نپذیرد. (جهانگشای جوینی ).
ابن حوطالغتنامه دهخداابن حوطا. [ اِ ن ُ ح َ طِل ْ لاه ] (اِخ ) عبدالرحمن . از علمای اندلس . و ابومحمد عبدالواحدبن محمدبن علی مالَقی اندلسی معروف ببالع شارح کتاب تیسیر شاگرد او بوده است .
مناکدتلغتنامه دهخدامناکدت . [ م ُ ک َ / ک ِ دَ ] (از ع ، اِمص ) مناکدة. رجوع به مناکدة شود.- مناکدت کردن ؛ سخت گرفتن . تنگ گرفتن . سختگیری کردن : روزگار در تیسیر مراد او مناکرت و مناکدت می کرد. (ترجمه ٔ تاریخ
احمدلغتنامه دهخدااحمد. [ اَ م َ ] (اِخ ) ابن عمار مهدوی مکنی به ابوالعباس تمیمی . او راست : تفسیر موسوم به التفصیل الجامع لعلوم التنزیل و تیسیر فی القراآت و ری ّ العاطش . وفات او را کشف الظنون در جائی 403 و جای دیگر 430 و جائ
تیسیر پذیرفتنلغتنامه دهخداتیسیر پذیرفتن .[ ت َ پ َ رُ ت َ ] (مص مرکب ) میسر شدن . ممکن شدن . امکان پذیر گشتن : خود این معانی (خوردن ، بوییدن ...) بر قضیت حاجت ... هرگز تیسیر نپذیرد. (کلیله و دمنه ). و بدین دو فتح بانام که به فضل ایزد تبارک و تعالی و فر دولت قاهره تیسیر پذیرفت .