ثعالبهلغتنامه دهخداثعالبه . [ ث َ ل ِ ب َ ] (اِخ ) مؤلف قاموس الاعلام گوید ثعالبه قبیله ای از عرب باشند که در مغرب الجزائر ساکن بودند از اولاد ثعلب بن بکربن صفیره . مسکن این قبیله کوههای وانشریش بود و رئیس قبیله بنی توجین محمدبن عبدالقوی با آنان جنگی درپیوسته و ایشان را مغلوب و از موطنشان اخرا
ثعالبةلغتنامه دهخداثعالبة. [ ث َ ل ِ ب َ ] (اِخ ) فرقه ای از پانزده فرقه ٔ خوارج . (مفاتیح العلوم ) (بیان الادیان ). از اصحاب ثعلب بن عامر. این فرقه ولایت را درباره ٔ کودکان شرط دانند. خواه کوچک باشند یا بزرگ تا زمانی که انکار وحدانیت الهی بعد از رسیدن به حد بلوغ از آنها سرنزده باشد و از این گر
ثعالبیلغتنامه دهخداثعالبی . [ ث َ ل ِ ] (ع ص نسبی ، اِ) منسوب به ثعلب . آن که اشتغال به عمل پوست روباه دارد. (سمعانی ).
ثعالبیلغتنامه دهخداثعالبی . [ ث َ ل ِ ] (اِخ ) علامه ابومنصور عبدالملک بن محمدبن اسماعیل نیشابوری (350 - 429 هَ . ق .). از آنرو وی را ثعالبی گویندکه از پوستهای روباه پوستین کردی . ابن خلکان گوید: قال ابن بسام صاحب ذخیره ٔ فی حق
ثعالبیلغتنامه دهخداثعالبی . [ ث َ ل ِ ] (اِخ ) ابومنصور الحسین بن محمدالمرغنی (از مرغن غور افغانستان ) او مورخی اسلامی است که از شرح حال وی جز اینکه او تألیف خویش موسوم به غررالسیر را به امیر نصر (متوفی بسال 412 هَ . ق .)برادر محمود غزنوی اهداء کرده چیز دیگر ن
معبدیهلغتنامه دهخدامعبدیه . [ م َ ب َ دی ی َ ] (اِخ ) فرقه ای از خوارج ثعالبه . (از اقرب الموارد). تیره ای از خوارج گروه ثعالبه اند و از یاران معبدبن عبدالرحمن می باشند، با فرقه ٔ اخنسیه در امر تزویج مخالفت ورزیده اند یعنی در تزویج دختران مسلمان با پسران مشرکان . و با گروه ثعالبه در امر زکات غل
اصحاب رشید طوسیلغتنامه دهخدااصحاب رشید طوسی . [ اَ ب ِ رَ دِ ] (اِخ ) پیروان رشید طوسی بودند که در اصل از ثعالبه بشمار میرفتند و آنها را عشریه نیز میخواندندو علت انشعاب آنان از ثعالبه این بود که میان رشید و زیادبن عبدالرحمن درباره ٔ گرفتن نیم عشر یا یک عشراز زمینهایی که با انهار و قنوات آبیاری میشدند اخ
اخنسیهلغتنامه دهخدااخنسیه . [ اَ ن َ سی ی َ ] (اِخ ) فرقه ای از خوارج که از گروه ثعالبه و از یاران اخنس بن قیس میباشند. در احکام با ثعالبه موافقت دارند جز اینکه ثعالبه را امتیازیست از آنان به اینکه درباره ٔ کسی که از اهل قبله و در دارالتقیه باشد حکم بر ایمان یا کفر نکنند، مگر درباره ٔ کسی که ای
ثعلبةلغتنامه دهخداثعلبة. [ ث َ ل َ ب َ ] (اِخ ) ابن عامر. پیشوای ثعالبة، یکی از پانزده ٔ فرقه ٔ خوارج . (بیان الادیان ).
شیبانیةلغتنامه دهخداشیبانیة. [ ش َ نی ی َ ] (اِخ ) گروهی از فرقه ٔ خوارج ثعالبه ، و از یاران شیبان بن سلمة می باشند. عقیده ٔآنان با جبریه موافق است و قدرت حادثه را نفی کنند.(از کشاف اصطلاحات الفنون ). یکی از فِرَق ده گانه ٔ مذهب مشبهه . (بیان الادیان ). هم اصحاب شیبان بن سلمة. قالوا بالجبر و نفی