ثلاثیلغتنامه دهخداثلاثی . [ ث ُ ثی ی ] (ع ص نسبی ) سه حرفی (کلمه ) و صیغ اسماء ثلاثی در عربی ده است : فلس . فرس . کتف . عضد. حبر. عنب . ابل . قفل . صرد.عنق . || منسوب به ثلثة. || و در کشاف اصطلاحات الفنون آمده است : بضم ّ ثاء مثلَّثه ، نزد علماء صرف عبارت است از اسم یا فعلی که یافت شود در او س
تلثیلغتنامه دهخداتلثی . [ ت َ ل َث ثی ] (ع مص ) شلم گرفتن از درخت . (منتهی الارب ) (ناظم الاطباء) (از اقرب الموارد). یقال : خرجنا نلتثی و نتلثی . (اقرب الموارد).
تلطیلغتنامه دهخداتلطی .[ ت َ ل َطْ طی ] (ع مص ) انتظار غفلت دشمن کردن کسی یا نزد آنها یافتنی بودن او را پس گرفتن از مال آنها و سبقت نمودن . (منتهی الارب ) (آنندراج ) (ناظم الاطباء)(از اقرب الموارد). || منکر شدن حق کسی را. (منتهی الارب ) (ناظم الاطباء). رجوع به تلطط شود.
ثلاثیةلغتنامه دهخداثلاثیة. [ ث ُ ثی ی َ ] (ع ص نسبی ) تأنیث ثُلاثی ؛ کلمه ٔ ثلاثیة؛ کلمه ٔ سه حرفی .
خطاملغتنامه دهخداخطام . [ خ ِ ](ع مص ) مصدر ثلاثی «خَطم » و ثلاثی مزیدفیه «مخاطمه » است . رجوع به «خطم » و «مخاطمه » در این لغت نامه شود.
ثلاثیةلغتنامه دهخداثلاثیة. [ ث ُ ثی ی َ ] (ع ص نسبی ) تأنیث ثُلاثی ؛ کلمه ٔ ثلاثیة؛ کلمه ٔ سه حرفی .