ثنأالغتنامه دهخداثنأا. [ ث َ ئُل ْ لاه ] (اِخ ) (مولانا...) وی یکی از علماء هندوستان بود که در حدود سال 946 هَ . ق . قضای پاتیپات به وی محول شد. او راست : تفسیری بنام تفسیر مظهری . و کتاب السیف المسلول و بعض مؤلفات دیگر. (قاموس الاعلام ).
تناءلغتنامه دهخداتناء. [ ت ُن ْ ناءْ ] (ع اِ) ج ِتانی ٔ. (منتهی الارب ) (ناظم الاطباء) (از اقرب الموارد). دهداران . (مهذب الاسماء). و رجوع به تانی ٔ شود.
تنائیلغتنامه دهخداتنائی . [ ت َ ] (ع مص ) دور شدن . (زوزنی ) (منتهی الارب ) (آنندراج ) (ناظم الاطباء).
تنگایلغتنامه دهخداتنگای . [ ت َ ] (اِ) تنگی و ضیق و جای تنگ و دره ٔ کوه . || گور و قبر. || عالم . || کالبد آدمی . (ناظم الاطباء). رجوع به لسان العجم شعوری و تنگنای شود.
دوحرفیلغتنامه دهخدادوحرفی . [ دُ ح َ ] (ص نسبی ) ثنایی . کلمه ای که دو حرف داشته باشد. (یادداشت مؤلف ). با دو حرف .
شوقستانلغتنامه دهخداشوقستان .[ ش َ / شُو ق ِ ] (اِ مرکب ) جایگاه شوق : هر قدم گامی به شوقستان دل در جهان بی بیابان میزنم .حسین ثنایی (از آنندراج ).
شسعلغتنامه دهخداشسع. [ ش َ س َ ] (ع مص ) انفراج و گشادگی یافتن میان دندانهای ثنایی و رباعی است . || پاره گردیدن دوال نعل . (منتهی الارب ) (از اقرب الموارد) (از ناظم الاطباء) (آنندراج ).
گذر افکندنلغتنامه دهخداگذر افکندن . [ گ ُ ذَ اَ ک َ دَ ] (مص مرکب ) عبور کردن از... رد شدن از... عبوراً رد شدن از : بدرنیامد و دیگر در او مقیم بماندخیال چون بتماشا گذر بر آن افکند.حسین ثنایی (از آنندراج ).
قیاس استثناییلغتنامه دهخداقیاس استثنایی . [ س ِ اِ ت ِ ] (ترکیب وصفی ، اِ مرکب ) (اصطلاح منطق ) و آن عبارت است از قیاسی که نتیجه یا نقیض آن بعینه در مقدمتین مذکور باشد و بعبارت دیگر یکی از دو مقدمه نتیجه یا نقیض آن باشد چنانکه گویند «اگر این انسان باشد حیوان است » که از وضع مقدم وضع تالی لازم می آید،
استثناییدیکشنری فارسی به انگلیسیatypical, exceptional, extraordinary, freakish, precocious, preternatural, rare, rarely, remarkable, singular, special, uncommon, unrepresentative