ثنویهفرهنگ فارسی عمیدگروهی که قائل به دو مبدٲ خیر و شر هستند؛ معتقدان به ثنویت. Δ بعضی از نویسندگان اسلامی مانویه و مزدکیه را از این گروه دانسته و آنها را اصحاب اثنین هم خواندهاند.
ثنویهفرهنگ فارسی معین(ثَ یِّ) [ ع . ثنویة ] (ص . اِ.) گروهی که به دو مبدأ خیر و شر اعتقاد دارند، دوالیسم .
تنوحلغتنامه دهخداتنوح . [ ت َ ن َوْ وُ ] (ع مص ) جنبیدن چیز فروهشته ٔ آویزان . (منتهی الارب ) (آنندراج ) (ناظم الاطباء). تحرک . (اقرب الموارد).
تنویعلغتنامه دهخداتنویع. [ ت َن ْ ] (ع مص ) گوناگون کردن . (دهار) (از اقرب الموارد). || جنبانیدن و زدن باد چیزی را. (منتهی الارب ) (آنندراج ) (ناظم الاطباء) (از اقرب الموارد).
تنوعلغتنامه دهخداتنوع . [ ت َ ن َوْ وُ ] (ع مص ) نوع نوع شدن . (تاج المصادر بیهقی ) (زوزنی ). گونه گونه شدن . (دهار). گوناگون شدن . (منتهی الارب ) (آنندراج ) (غیاث اللغات ) (ناظم الاطباء) (از اقرب الموارد). قسم قسم شدن . (غیاث اللغات ) (آنندراج ). گوناگونی و نوع نوع شدگی . (ناظم الاطباء). ||
تنوهلغتنامه دهخداتنوه . [ ت َ ن َوْ وُه ْ ] (ع مص ) بلند شدن . (یادداشت بخط مرحوم دهخدا) (از اقرب الموارد).
مرقیونلغتنامه دهخدامرقیون . [ م َ ] (اِخ ) رئیس فرقه ای از ثنویه که به نام او به مرقیونیه موسومند. (از مفاتیح العلوم ). و رجوع به مرقیونیة شود.
دشتیینلغتنامه دهخدادشتیین . [ دَ ] (اِخ ) پیروان «دشتی » و او در اول طریقه ٔ ماری الاسقف داشت از ثنویه ، سپس با او مخالفت کرد. (از الفهرست ابن الندیم ). و رجوع به دشتی شود.