جاتاغلغتنامه دهخداجاتاغ . (اِ) کلیجه ٔ خیمه را گویند و آن تخته ای باشد سوراخ دار که بر سر ستون خیمه گذارند. (برهان ). ترکی است بمعنی کلیجه ٔ خیمه و بادریسه . (غیاث اللغات ) : ای خمیه ٔ تو بر ز بهشت برین بقدرجاتاغ خیمه ٔ تو سزد از سپهر بدر.
جاتاقلغتنامه دهخداجاتاق . (اِخ ) یکی از قراولخانه هائی است که در سمت مشرق و شمال بجنورد مابین خاک زعفرانلوو شادلو واقع و معبر مخصوص طوائف تکه است که هرگاه آنجا قراول و مستحفظ مخصوص نداشته باشد میتوانند بدزدی وارد بخاک بجنورد شوند. (مرآت البلدان ج 4 ص <span cla
جاتکلغتنامه دهخداجاتک . [ ت َ ] (اِ) این کلمه هندی و نام طبقات است از جهت نسبت و آن طبقات را برن نامند یعنی الوان : وهم یسمون طبقاتهم برن ای الالوان و یسمونها من جهة النسب جاتک ای الموالید. (تحقیق ماللهند بیرونی ص 48).و لکل واحد من پرا
زیتکلغتنامه دهخدازیتک . [ ] (اِخ ) دهی از دهستان قاقازان است که در بخش ضیأآباد شهرستان قزوین واقع است و 160 تن سکنه دارد. در دوهزارگزی این روستا چشمه ٔ آب گرمی وجود دارد. (از فرهنگ جغرافیایی ایران ج 1).