جاجیمفرهنگ فارسی عمید۱. پارچۀ کلُفت شبیه پلاس.۲. نوعی فرش بدون پرز با ضخامتی نازکتر از پلاس که از نخهای رنگین پنبهای یا پشمی بافته میشود.
جازمفرهنگ فارسی عمید۱. جزمکننده؛ قصدکننده.۲. کسی که در قصد خود تردید نداشته باشد؛ قاطع.۳. هریک از عوامل جزم کلمه.
جاجملغتنامه دهخداجاجم . [ ج ِ ] (اِ) پلاس را گویند و فرشی باشد که آن را از نمد الوان دوزند. (برهان ) . بمعنی جاجیم است و آن فرشی است که از پشم بافند غیر از گلیم ، مطلق پلاس ، و نیز فرشی که آن را از نمد الوان دوزند و جاجیم بتحتانی مشبع آن است . شفائی در هجو شال مرسله ٔ شخصی گفته است :وهم گ
جازملغتنامه دهخداجازم . [ زِ ] (ع ص ) برنده و قطعکننده . (منتهی الارب ) (آنندراج ). || عزم استوار کننده . (آنندراج ) : تاش جازم بود که یک حمله ٔ دیگر برد که خاتمه ٔ کار باشد.(ترجمه ٔ تاریخ یمینی ص 65). سلطان اگرچه بر استخلاص سجستان و ا