جادوسخنفرهنگ فارسی عمیددارای سخن فصیح: ◻︎ هرچه وجود است ز نو تا کهن / فتنه شود بر من جادوسخن (نظامی۱: ۲۴).
جادوسخنلغتنامه دهخداجادوسخن . [ س ُ خ َ ] (ص مرکب ) کنایه از شاعر فصیح . (آنندراج ) (برهان ) : هرچه وجود است ز نو تا کهن فتنه شود بر من جادوسخن . نظامی .کای حلقه ٔ محرم غلامی جادوسخن جهان نظامی .نظامی .<b
جادونگاهلغتنامه دهخداجادونگاه . [ ن ِ ] (ص مرکب ) کنایه از معشوق . صاحب آنندراج آرد: جادونگاه و جادونفس وجادونظر و جادوصنم و جادوسخن از اسماء معشوق است .
لیلیلغتنامه دهخدالیلی . [ ل َ لا ] (اِخ ) بنت سعدبن ربیعة. معشوقه ٔ قیس بن ملوح بن مزاحم ، معروف به مجنون لیلی : بلبل به غزل طیره کند اعشی راصلصل به نوا سخره کند لیلی را. منوچهری .در میان شکستگیها حصارکی خراب به من نمودند. اعراب گف