جالب

jāleb

معنی

۱. کسی یا چیزی که موجب جلب علاقه یا توجه می‌شود؛ جلب‌کننده.
۲. [مجاز] تعجب‌آور.
۳. خواستار؛ خواهان.

مترادف

جاذب، گیرا، رباینده

برابر پارسی

چشمگیر، دلنشین، نغز، دلچسب، دلچسب، دلکش

جست‌وجوی دقیق

جالب

فرهنگ فارسی عمید

۱. کسی یا چیزی که موجب جلب علاقه یا توجه می‌شود؛ جلب‌کننده.۲. [مجاز] تعجب‌آور.۳. خواستار؛ خواهان.

جالب

جالب . [ ل ِ ] (ع ص ) از جلب . بسوی خود کشنده چیزی را. (آنندراج ). کشنده و جلب کننده . از جائی به جائی . کشنده . در تداول فارسی امروز جالب توجه و گاه بمعنی موضوع خوش آیند و مرادف «انترسان » بکار رود. || غوغاکننده . آوازدهنده . || آنکه ارزاق رابه سوی شهرها حمل و نقل میکند <spa

جالب

دیکشنری فارسی به عربی

امتصاص , بارز , جذاب , رائع , کثير التوابل

جالب

دیکشنری فارسی به انگلیسی

arresting, eye-catching, intriguing, listenable, newsworthy, notable, piquant, spicy, striking

جالب

دیکشنری فارسی به ترکی

ilginç, alımlı

جست‌وجوی هم‌آوا

جالب النوم

لغت‌نامه دهخدا

جالب النوم . [ ل ِ بُن ن َ ] (ع اِ مرکب ) سنگی سرخ و صاف است چنانکه در شب حوالی خود راروشنی دهد. حاملش خواب بسیار کند. (نزهة القلوب ).

جالب القلوب

لغت‌نامه دهخدا

جالب القلوب . [ ل ِ بُل ْ ق ُ ] (ع ص مرکب ) آنکه دلهای مردمان را به سوی خود کشد و آنها را فریفته ٔ خود گرداند. (ناظم الاطباء).

پیشنهاد جالب

دیکشنری فارسی به عربی

إقتراح جيد

عملکرد جالب

دیکشنری فارسی به عربی

أداء رائع

جالب توجه

دیکشنری فارسی به عربی

بارز , بحيوية , تحرري , رائع

جست‌وجوی مشابه

جالباسی

فرهنگ فارسی عمید

=جارختی

جالباس

لغت‌نامه دهخدا

جالباس . (اِخ ) قیصر. یکی از پادشاهان روم . اندرونیقوس در تاریخ خود آرد: پس از«نارون » جالباس هفت ماه پادشاه روم شد. (از عیون الانباء ج 1 ص 73). رجوع به گالبا در همین لغت نامه شود.