لغتنامه دهخدا
جالس . [ ل ِ ] (ع ص ) از جلوس ، ضد قائم وآن اعم از قاعد است . (اقرب الموارد). نشسته . (ناظم الاطباء). || نشیننده . نشاننده . (آنندراج ) (غیاث اللغات ). || به «نجد» رونده . (از اقرب الموارد) : قل للفرزدق والسفاهة کاسمهاان کنت تارک ما امرتک فاجلس