لغتنامه دهخدا
یوسف . [ س ُ ] (اِخ ) یا امیر یوسف اصم استرابادی شاعر. عزیز مصر والانژادی است . از اشعار اوست :عطار که هست دلبر عشوه گران جان برد لبش از کف صاحب نظران هر کیسه که در دکان او حلقه زده چون دیده ٔ ماست بر جمالش نگران .(از صبح گلشن ص <span cla