جانورشناسلغتنامه دهخداجانورشناس . [ ن َ / ن ِ / ن ْ وَ ش ِ ] (نف مرکب ) حیوان شناس . آنکه درباره ٔ جانوران تحقیق و تتبع دارد. رجوع به جانورشناسی شود.
جانورشناسیلغتنامه دهخداجانورشناسی . [ ن َ / ن ِ / ن ْ وَ ش ِ ] (حامص مرکب ، اِ مرکب ) علمی که ببحث درباره ٔ صفات وساختمان بدن جانوران می پردازد و علاوه بر آن ممکن است از جهات مختلف دیگر درباره ٔ جانوران نیز تحقیق کندو بدانجهات بنام
جانورشناسیفرهنگ فارسی عمیدعلمی که به مطالعه و تحقیق دربارۀ محل زیست جانوران، اعضا، و چگونگی زندگی آنان میپردازد؛ حیوانشناسی؛ معرفةالحیوان.
جانورشناسیzoologyواژههای مصوب فرهنگستانشاخهای از علم زیستشناسی که در آن سلسلۀ جانوری شامل همۀ جانوران زنده و منقرضشده ازلحاظ ساختار و رویانشناسی و تکامل و ردهبندی و رفتار و پراکنش جغرافیایی بررسی میشود
جانورشناسیفرهنگ فارسی معین( ~. شِ) (حامص .) علمی که موجودات زندة حیوانی رامورد مطالعه قرار می دهد، معرفة الحیوان .
مچنیکفلغتنامه دهخدامچنیکف . [ م ِ ک ُ ] (اِخ ) مچنیکو . جانورشناس و میکرب شناس روس (1845-1916 م .) از پیروان پاستور بود.او تئوری «فاگوسیتوز» خود را منتشر ساخت و اصول عقاید خود را بطور خلاصه در کتاب مصونیت از بیماری های عفونی بی
دودمانلغتنامه دهخدادودمان . (اِ مرکب ) دوده . سلسله . سلاله . نسل . (یادداشت مؤلف ). طایفه . (ناظم الاطباء). آل . (دهار) (ناظم الاطباء). صی . اسرة. (دهار). خانواده . (از برهان ) (ناظم الاطباء) (آنندراج ) (لغت محلی شوشتر) (فرهنگ جهانگیری ) (انجمن آرا). بطن . (دهار). فصیله . (ترجمان القرآن ). عت
جانورشناسیلغتنامه دهخداجانورشناسی . [ ن َ / ن ِ / ن ْ وَ ش ِ ] (حامص مرکب ، اِ مرکب ) علمی که ببحث درباره ٔ صفات وساختمان بدن جانوران می پردازد و علاوه بر آن ممکن است از جهات مختلف دیگر درباره ٔ جانوران نیز تحقیق کندو بدانجهات بنام
جانورشناسیفرهنگ فارسی عمیدعلمی که به مطالعه و تحقیق دربارۀ محل زیست جانوران، اعضا، و چگونگی زندگی آنان میپردازد؛ حیوانشناسی؛ معرفةالحیوان.
جانورشناسیzoologyواژههای مصوب فرهنگستانشاخهای از علم زیستشناسی که در آن سلسلۀ جانوری شامل همۀ جانوران زنده و منقرضشده ازلحاظ ساختار و رویانشناسی و تکامل و ردهبندی و رفتار و پراکنش جغرافیایی بررسی میشود
جانورشناسیفرهنگ فارسی معین( ~. شِ) (حامص .) علمی که موجودات زندة حیوانی رامورد مطالعه قرار می دهد، معرفة الحیوان .
جانورشناسیفرهنگ فارسی طیفیمقوله: مادۀ آلی ] جانورشناسی، حیوانشناسی، انگلشناسی آناتومی پرندهشناسی، اورنیتولوژی تاکسیدرمی