لغتنامه دهخدا
معمر. [ م ُ ع َم ْ م َ ] (ع ص )طویل العمر و مسن . (آنندراج ). آنکه عمر زیاد کرده باشد. دارای عمر بسیار. (ناظم الاطباء). سخت سالخورده . بسیارسال . دراززندگانی . آنکه سن بسیار دارد. ج ، معمرین . (یادداشت به خط مرحوم دهخدا) : و این حکایت از پیران و معمران