جاگزیدنلغتنامه دهخداجاگزیدن . [ گ ُ دَ ] (مص مرکب ) جائی برای خود انتخاب کردن . جاگرفتن . و رجوع به جاگرفتن شود.
جوزیدنلغتنامه دهخداجوزیدن . [ ج َ / جُو دَ ] (مص ) غصه خوردن و غمناک و اندوهگین گردیدن . (برهان ) (آنندراج ). رجوع به جوزاک شود.
جوزدانلغتنامه دهخداجوزدان . [ ج َ ] (اِخ ) قریه ٔ بزرگی است در دروازه ٔ اصفهان و اهل اصفهان آنرا کوزدان گویند. (مراصد). اهالی آنرا جوزان میگویند. (ترجمه ٔ محاسن اصفهان ) (مرآت ج 4 ص 285) (معجم البلدان ).