جبادارباشیلغتنامه دهخداجبادارباشی . [ ج َب ْ با ] (اِ مرکب ) صاحب منصب جباخانه ، فرمانده ٔ کارخانه ٔ اسلحه سازی در زمان صفویه . در سازمان اداری حکومت صفوی چنین آمده است : جبادارباشی نیز از خواجه سرایان بود و چلنگران و کارگران و پیکانگران و باروت سازان و آتشباران و کارگران مس
جباخانهلغتنامه دهخداجباخانه . [ ج َب ْ با ن َ / ن ِ ] (اِ مرکب ) در زمان صفویه به اسلحه سازی یا آنچه امروز اداره ٔ تسلیحات یا مهمات گفته می شود، میگفتند. مؤلف تذکرةالملوک آرد: در بیان جباخانه ، از صاحب جمعان عظیم الشأن جبادارباشی است که کل عمله ٔ جباخانه تا بی
درگاهلغتنامه دهخدادرگاه . [ دَ ] (اِ مرکب ) (از: در + گاه ، پسوند مکان ) درگه . آن جای خانه که در است . مقابل پیشگاه . (یادداشت مرحوم دهخدا). آستانه ٔ در و جلو در و حضرت عتبه . (ناظم الاطباء). معرب آن درقاعة باشد. (از دزی ). در و باب . (ناظم الاطباء). جای در. مدخل . جای در ورودی . مقابل در. مق