جدوارفرهنگ فارسی عمیدریشۀ گیاهی به شکل صنوبر، گرهدار، به ضخامت انگشت، سیاهرنگ با میانۀ بنفش و طعم تلخ که بیشتر در کوههای تبت و هند و در بعضی نواحی خراسان میروید و در طب قدیم برای دفع هرگونه سم به کار میرفته و آن را تریاق و پادزهر همۀ سموم میدانستهاند.
جدوارلغتنامه دهخداجدوار. [ ج َدْ ] (اِ) معرب زدوار است که ماه پروین باشد. گویند خوردن آن دفع زهر مار و عقرب کند. (برهان ) (از آنندراج ). مساوی جذوار . رجوع به گل و گلاب ص 290 و دزی ج 1ص 175 و
زدوارلغتنامه دهخدازدوار. [ زَ ] (اِ) جدوار است که ماه پروین باشد. (برهان ) (از ناظم الاطباء). جدوار است .(ترجمه ٔ صیدنه ). جدوار است که آنرا «ماه پروین » گویند و بیخ گیاهی است که دفع سموم کند و بنفش آن معتبرباشد و در هر جا که آن روید، گیاهی دیگر بروید که آنرا «بیش » گویند و زهر قتال است ... و
جذوارلغتنامه دهخداجذوار. [ ] (اِ) از تیره ٔ زنجبیل ها. ریشه ٔ آن معطر است . (از گیاه شناسی گل گلاب ص 398).
جدوار اندلسیلغتنامه دهخداجدوار اندلسی . [ ج َدْ رِ اَ دَ ل ُ ] (ترکیب وصفی ، اِ مرکب )انتله یا انتلة السوداء است که بهندی آن را نریسی نامند. (از اختیارات بدیعی ) (فهرست مخزن الادویه ). و رجوع به انتله و انتلةالسوداء در همین لغت نامه شود.
جدوار خطائیلغتنامه دهخداجدوار خطائی .[ ج َدْ رِ خ َ ] (ترکیب وصفی ، اِ مرکب ) یکنوع از جدوار که رنگ آن بنفش زند و از قسم دیگر آن که هندی باشد بهتر است . (از بحر الجواهر). رجوع به جدوار شود.
جدوار اندلسیلغتنامه دهخداجدوار اندلسی . [ ج َدْ رِ اَ دَ ل ُ ] (ترکیب وصفی ، اِ مرکب )انتله یا انتلة السوداء است که بهندی آن را نریسی نامند. (از اختیارات بدیعی ) (فهرست مخزن الادویه ). و رجوع به انتله و انتلةالسوداء در همین لغت نامه شود.
جدوار خطائیلغتنامه دهخداجدوار خطائی .[ ج َدْ رِ خ َ ] (ترکیب وصفی ، اِ مرکب ) یکنوع از جدوار که رنگ آن بنفش زند و از قسم دیگر آن که هندی باشد بهتر است . (از بحر الجواهر). رجوع به جدوار شود.
جدوار هندیلغتنامه دهخداجدوار هندی . [ ج َدْ رِ هَِ ] (ترکیب وصفی ،اِ مرکب ) قسمی از جدوار و آن ریشه ای است شبیه به سعد و از آن سخت تر و سنگین تر است و این قسم از خطائی ضعیف تر است . (از بحر الجواهر). رجوع به جدوار شود.
ژدوارلغتنامه دهخداژدوار. [ ژَدْ / ژُدْ ] (اِ) جدوار است که ماه پروین باشد و آن داروئی است مشهور و جدوار معرّب آن است . (برهان ). جدوار. (مخزن الادویه ). رجوع به جدوار شود.
ماه و پروینلغتنامه دهخداماه و پروین . [ هَُ پ َرْ ] (اِ مرکب ) ماه فرفین . جدوار. (یادداشت به خط مرحوم دهخدا). و رجوع به ماه فرفین و جدوار شود.
ماه پروینلغتنامه دهخداماه پروین . [ پ َرْ ] (اِ مرکب ) اسم فارسی جدوار است . (انجمن آرا) (آنندراج ) (فهرست مخزن الادویه ). زرنباد و جدوار. (ناظم الاطباء). جدوار. ماه فرفین . (یادداشت به خط مرحوم دهخدا). گیاهی است از تیره ٔ زنجبیلها که خاص مناطق گرم (هند و مالزی ) می باشد و در حقیقت یکی از گونه های
جدوار اندلسیلغتنامه دهخداجدوار اندلسی . [ ج َدْ رِ اَ دَ ل ُ ] (ترکیب وصفی ، اِ مرکب )انتله یا انتلة السوداء است که بهندی آن را نریسی نامند. (از اختیارات بدیعی ) (فهرست مخزن الادویه ). و رجوع به انتله و انتلةالسوداء در همین لغت نامه شود.
جدوار خطائیلغتنامه دهخداجدوار خطائی .[ ج َدْ رِ خ َ ] (ترکیب وصفی ، اِ مرکب ) یکنوع از جدوار که رنگ آن بنفش زند و از قسم دیگر آن که هندی باشد بهتر است . (از بحر الجواهر). رجوع به جدوار شود.
جدوار هندیلغتنامه دهخداجدوار هندی . [ ج َدْ رِ هَِ ] (ترکیب وصفی ،اِ مرکب ) قسمی از جدوار و آن ریشه ای است شبیه به سعد و از آن سخت تر و سنگین تر است و این قسم از خطائی ضعیف تر است . (از بحر الجواهر). رجوع به جدوار شود.