جرامضلغتنامه دهخداجرامض . [ ج ُ م ِ ] (ع ص ) گران جسم . سست . (منتهی الارب ) (آنندراج ) (ذیل اقرب الموارد) (ناظم الاطباء). گران جان . (مهذب الاسماء نسخه ٔ خطی ). || بسیارخوار شکم گشاد. (ذیل اقرب الموارد) (از لسان ).
جریمتلغتنامه دهخداجریمت . [ ج َ م َ ] (ع اِ) جریمة. گناه : مثال داد تا کنیزک را که جریمت و تهمت به شاهزاده اضافت کرده بود و به جنایت و بی دیانتی منسوب گردانیده ، فضیحت و رسوای خلق گردانند. (سندبادنامه ص 322). رجوع به جریمة شود.