جرقهلغتنامه دهخداجرقه . [ ج ِ رِق ْ ق َ ] (اِ) خدرک . شرر. شراره . ابیز. استاره . ستاره . (یادداشت مؤلف ).
جرقهفرهنگ فارسی عمید۱. ریزۀ آتش که از زغال یا هیزم که در حال سوختن است جدا شود و به هوا بجهد؛ شراره؛ اخگر.۲. [مجاز] فکری که بهناگهان به ذهن خطور کند.
جرقهspark, sparkoverواژههای مصوب فرهنگستانتخلیۀ الکتریکی زودگذر براثر فروریزش الکتریکی ناگهانی هوا یا هر مادۀ دیالکتریک متـ . تخلیۀ جرقهای spark discharge
زرقهلغتنامه دهخدازرقه . [ زُ ق َ ] (ع اِمص ) گربه چشمی . (منتهی الارب ) (آنندراج ) کبودی . (ترجمان جرجانی ترتیب عادل بن علی ). رنگ کبود. (از اقرب الموارد). کبودی . کبودرنگ . گربه چشمی . || (اِ) تخم یک نوع گیاهی . (ناظم الاطباء).
زرقةلغتنامه دهخدازرقة. [ زَ ق َ ] (ع اِ) مهره ای است افسون که زنان شوهر را بدان بند کنند. (منتهی الارب ) (آنندراج ) (ناظم الاطباء) (از اقرب الموارد).
جریقةلغتنامه دهخداجریقة. [ ج َ ق َ ] (اِخ ) تلفظ عربی ژریکا نام بلده ای است در مرکز جنوبی اراغون یا اراگون از بلاد اندلس . در این بلده آثار حصن باستانی عربها وجود دارد و خطآهن ازآنجا به سایر نواحی بلنسیه ادامه می یابد. جقوم (ژیم ) اول در سال 1335 م . این شهر ر
جرقه شدنلغتنامه دهخداجرقه شدن . [ ج ِ رِق ْ ق َ ش ُ دَ ] (مص مرکب ) در تداول عامه از جا دررفتن ، خشمناک شدن . (یادداشت مؤلف ).
جرقه لنکوملغتنامه دهخداجرقه لنکوم . [ ] (اِخ ) پسر قایدوخان و برادر بایسنقر جد چنگیزخان است که قوم تابچوت از نسل او پیدا شدند. (از حبیب السیر چ خیام ج 3 ص 13).
برانگیزش جرقهایspark excitationواژههای مصوب فرهنگستانبرانگیزش اتمها یا مولکولها برای گسیل خطوط طیفی ازطریق جرقۀ الکتریکی با ولتاژ 10,000 تا 30,000 ولت
پساندازی جرقهزنیspark retard, retardواژههای مصوب فرهنگستانتغییر زمانبندی جرقهزنی بهطوریکه عمل جرقه زدن پس از زمانی که کارخانۀ سازنده تعیین کرده است انجام گیرد
پیشاندازی جرقهزنیspark advance, advance 1, advanced ignition, ignition advanceواژههای مصوب فرهنگستانتغییر زمانبندی جرقهزنی بهطوریکه عمل جرقه زدن پیش از زمانی که کارخانۀ سازنده تعیین کرده است انجام گیرد
جرقه شدنلغتنامه دهخداجرقه شدن . [ ج ِ رِق ْ ق َ ش ُ دَ ] (مص مرکب ) در تداول عامه از جا دررفتن ، خشمناک شدن . (یادداشت مؤلف ).
جرقه لنکوملغتنامه دهخداجرقه لنکوم . [ ] (اِخ ) پسر قایدوخان و برادر بایسنقر جد چنگیزخان است که قوم تابچوت از نسل او پیدا شدند. (از حبیب السیر چ خیام ج 3 ص 13).
اتاقک جرقهspark chamberواژههای مصوب فرهنگستاناتاقک سربستهای که با تولید مجموعهای از جرقهها مسیر عبور ذرات پرانرژی را نشان میدهد
کافِ جرقهspark gap 2واژههای مصوب فرهنگستانآرایهای از دو الکترود که میتوان با اعمال ولتاژ در فضای میدان آنها جرقه ایجاد کرد