جصلغتنامه دهخداجص . [ ج َص ص / ج ِص ص ] (معرب ، اِ)معرب گچ است . صاحب لسان العرب مینویسد: ابن درید گوید جِص درست است و جَص گفته نمیشود و جص عربی نیست ازکلام عجم است و لغت اهل حجاز در جص ، قَص ّ است . رجوع کنید به گچ در همین لغت نامه :</span
جصدیکشنری عربی به فارسیارد خشن , ملا ط رقيق , دوغاب , تفاله , بلغور , قطعات کوچک و نامنظم سنگ , دوغاب (بين اجرها) ريختن
دیر جصلغتنامه دهخدادیر جص . [دَ رِ ج َص ص ] (اِخ ) در حدود قم از ناحیت ری تا جوسق : داودبن عمران اشعری به دو فرسخ از دیرجص که فرا پیش قم است . چون حدیث دیرجص در میان آمد شاید که در بنا کردن آن آنچه روایت کرده اند گفته شود چنین گویند که در کتاب سیرملوک عجم مسطور است که ملک روم قومی رااز عمالقه ا
قصرالجصلغتنامه دهخداقصرالجص . [ ق َ رُل ْ ج َص ص ] (اِخ ) قصر بزرگی است نزدیک سامراء بالای هارونی که آن را معتصم برای تفرج ساخت ، و نزدیک آن بختیاربن معزالدولةبن بویه به دست عضدالدولة به قتل رسید. (معجم البلدان ).
قلعةالجصلغتنامه دهخداقلعةالجص . [ ق َ ع َ تُل ْ ج َ ] (اِخ ) قلعه ای است در ناحیه ٔ ارجان (ارگان ) فارس و در آن آثار بسیاری از ایرانیان وجود دارد و این قلعه ای است سخت محکم و استوار. (از معجم البلدان ).قلعه ای است به ارجان نزدیک کازرون . (منتهی الارب ).