سرهمبندفرهنگ فارسی طیفیمقوله: عمل داوطلبانه همبند، سمبلکار، بزندررو، آدم ناشی، ماستمالیکن، شلخته، جلمبر ناشی، دستوپاچلفتی بازنده ژولیده، نامرتب، ناآراسته