جوشاندهلغتنامه دهخداجوشانده . [ دَ/ دِ ] (ن مف ) نعت مفعولی از جوشاندن . جوشانیده . بجوش آورده . || دارویی که آنرا در آب جوشانیده باشند و عصاره ٔ آنرا برای معالجه بمریض دهند. (فرهنگ فارسی معین ). آب داروهای نباتی که چون منضج به مریض دهند مثل گل بنفشه ، گل گاوزبا
جوشاندهdecoctionواژههای مصوب فرهنگستانمحلولی دارویی که از جوشاندن گیاهان دارویی در آب و صاف کردن محلول به دست میآید
جوشاندهفرهنگ فارسی معین(دِ) (ص مف .) گیاهی دارویی که آن را در آب جوشانیده سپس آب آن را صاف کرده برای معالجه به کار برند.