جوگکلغتنامه دهخداجوگک . [ گ َ ] (اِ) جوجه . (فرهنگ فارسی معین ). فروخ ماکیان بود. (لغت نامه ٔ اسدی ) : آهو با شیر کی تواند کوشیدجوگک با باز کی تواند پرّید؟ منوچهری .رجوع به جوکک شود.
جوگکفرهنگ فارسی عمیدجوجه؛ بچۀ مرغ: ◻︎ آهو با شیر کی تواند کوشید / جو گک با باز کی تواند پرّید (منوچهری: ۲۱۲).
جک بارگیریloading jackواژههای مصوب فرهنگستانجکی که بعد از استقرار ماشین بارزن برای ثابت نگه داشتن آن باز میشود و بر روی زمین قرار میگیرد
واماندگی جکjack stallواژههای مصوب فرهنگستانوضعیتی که در آن بار آئرودینامیکی وارد بر سطح بر نیروی فعالگر غلبه میکند
جوق جوقلغتنامه دهخداجوق جوق . (ق مرکب )دسته دسته . گروه گروه . دسته بدسته : بعد از آن جبرئیل و ملائکه و مهاجر و انصار بر وی [ پیغمبر ] نماز کردند جوق جوق . (مجمل التواریخ ). || بسیار بسیار. (فرهنگ فارسی معین ). رجوع به جوق شود.
جوککلغتنامه دهخداجوکک . [ ک َ ] (اِ) مرغکی است بغایت کوچک و بعضی گویند گنجشک است . (برهان ). فروخ ماکیان بود. (اسدی ) (حاشیه ٔ برهان چ معین ). جوجه . چغک . چغوک . چکک . چکوک . چگک . (حاشیه ٔ برهان چ معین ). جوگک : آهو با شیر کی تواند کوشیدجوکک با باز کی تواند پ