جیروفرهنگ فارسی عمیدامضا کردن پشت سفته یا سند که به امضای دیگری است، برای ضمانت پرداخت آن؛ پشتنویسی.⟨ جیرو کردن: (مصدر متعدی) (اقتصاد) =جیرو
زرولغتنامه دهخدازرو. [ زَ ] (اِ) بر وزن و معنی زلو باشد چه در فارسی رای بی نقطه به لام تبدیل می یابد و آن جانوری است که چون بر اعضا بچسبانند، خون از آنجا بمکد. (برهان ). جانوری است که چون آن را بر عضوی بچسبانند خون را بمکد و آنرا زلو، شلوک و دیوچه خوانند. (جهانگیری ). زلو است که خون خورد و آ
زریولغتنامه دهخدازریو. [ زَ ] (اِ) بمعنی وقار باشد و آن نگاهداشت نفس است از حرکات قبیحه که از قوت شهوانی ظاهر گردد. (برهان ) (آنندراج ). وقار. سنگینی . تقوا. پرهیزگاری . و نگاهداری نفس از حرکات قبیحه و شهوانی .(ناظم الاطباء). ظاهراً از برساخته های فرقه ٔ آذرکیوان است . (حاشیه ٔ برهان چ معین )
جرولغتنامه دهخداجرو. [ ] (اِخ ) ابن سعد ریاحی رئیس طایفه ٔ بنی یربوع است . (از عقد الفرید ج 5 ص 56).
جرولغتنامه دهخداجرو. [ ] (اِخ ) ابن مالک بن عمر، از طایفه ٔ بنو جحجبی بن عوف بن کلفه ٔبن عوف بن عمروبن عوف اوسی . انصاری است و نام او را جزو با زای معجمه و جز آن نیز ذکر کرده اند. موسی بن عقبه و ابوالاسود او را در شمار کسانی که به یمامه بشهادت رسیده اند یاد کرده اند. (از الاصابة فی تمییز الص
جیرونلغتنامه دهخداجیرون . [ ج َ ] (اِخ ) دمشق یا دروازه ٔ دمشق که نزدیک مسجد جامع است ، یا منسوب است به جیرون شاه زیرا قلعه ٔ وی بود. (منتهی الارب ). و بشکل محله ای درآمده است . (انساب سمعانی ). نزدیک دروازه ٔ دمشق و از بناهای سلیمان بن داود علیه السلام است و گویند شیاطین آنرا ساخته اندو آن سق
جیرونلغتنامه دهخداجیرون . [ ج َ ] (اِخ ) دمشق یا دروازه ٔ دمشق که نزدیک مسجد جامع است ، یا منسوب است به جیرون شاه زیرا قلعه ٔ وی بود. (منتهی الارب ). و بشکل محله ای درآمده است . (انساب سمعانی ). نزدیک دروازه ٔ دمشق و از بناهای سلیمان بن داود علیه السلام است و گویند شیاطین آنرا ساخته اندو آن سق
جیرجیرولغتنامه دهخداجیرجیرو. (ص مرکب ) در تداول ، آنکه بسیار با آوازی نازک و زننده سخن گوید و فریاد کند و اعتراض نماید. آنکه چون گنجشک بسیار سر و صدا راه بیندازد. آنکه بسیار جیرجیر کند. (یادداشت بخط مرحوم دهخدا).