نافرجامیabortواژههای مصوب فرهنگستانبه نتیجه نرسیدن ارتباط براثر عمل کاروَر یا واکنش خودکار دستگاههای برقرارکنندۀ ارتباط، به دلیل وجود نوفۀ بیشازحد یا خرابی یا ازدحام در خط انتقال
حابرلغتنامه دهخداحابر. [ ب ِ ] (اِخ ) (قسم خوردن ) شخصی قنیی که شوهر یائیل قاتل سیسرا بود. و او ظاهراً از طائفه ٔ خود عزلت گزیده زندگانی بسر همی برد و صاحب جاه و رتبه بودو ذریه ٔ او را حابریان گویند. (قاموس کتاب مقدس ).
هابرلغتنامه دهخداهابر. [ ب ِ ] (ع ص ) ضرب هابر؛ ضرب که گوشت را ببرد. (منتهی الارب ) (آنندراج ). زدنی که گوشت را ببرد. (ناظم الاطباء). ضرب هبرو هبیر. هابر یعنی قاطع گوشت . (تاج العروس ). || نام مردی است . (منتهی الارب ).
یحابرلغتنامه دهخدایحابر. [ ی َ ب ِ ] (اِخ ) نام پدر قبیله ای از تازیان است . (ناظم الاطباء). مراد نام پدر بطنی از بنی کهلان است . (از صبح الاعشی ج 1 ص 328).
غبادلغتنامه دهخداغباد. [ غ ُ ] (اِخ ) قباد. ابن فیروز پادشاه ساسانی (پدر انوشیروان ) (از سال 488 - 531 م .). مرحوم فروغی در خلاصه ٔ شاهنامه آرد: پیروز (پادشاه ساسانی ) را دو پسر بود: «قباد» و «بلاش ». در هنگامی که به رزم ترکا