ترجمه مقاله

حاصل

hāsel

۱. نتیجه.
۲. محصول کشاورزی.
۳. به‌دست‌آمده.
۴. (قید) خلاصه؛ القصه.
⟨حاصل جمع: (ریاضی) عددی که از جمع کردن دو یا چند عدد به دست می‌آید.
⟨حاصل شدن (گشتن): (مصدر لازم) به‌دست آمدن.
⟨حاصل‌ضرب: (ریاضی) عدد یا نتیجه‌ای که از عمل ضرب کردن عددی در عدد دیگر به‌دست می‌آید.
⟨حاصل کردن (گرداندن): (مصدر متعدی) به‌دست آوردن؛ فراهم آوردن.
⟨حاصل مصدر: (ادبی) در دستور زبان، کلمهای که نشانۀ مصدری ندارد، به «ی» ختم می‌شود، و معنی مصدر را می‌رساند، مانندِ بدی، نیکی، دیوانگی.

۱. بازده، برآیند، ثمر، ثمره، راندمان، عملکرد، ماحصل، محصول، مولود، نتیجه
۲. بار، برداشت، ثمر، میوه
۳. بهره، سود، درآمد، فایده، نفع ≠ ضرر، زیان
۴. خلاصه، مختصر
۵. القصه

دستامد، ساخته، دستاورد، سازه، دستاور

ترجمه مقاله