حاضرغایبلغتنامه دهخداحاضرغایب . [ ض ِ ی ِ ] (اِ مرکب ) در اصطلاح عرفا، خلسه : حضرت خواجه از آن منزل بیرون آمدند و اصحاب چنانکه سنت ایشان بود حاضرغائب نشسته بودند. (انیس الطالبین نسخه ٔ خطی متعلق به کتابخانه ٔ مؤلف ص 83).
حاضرغایبفرهنگ فارسی عمیدخواندن اسامی شاگردان، کارگران، یا سربازان برای تعیین کردن افراد غایب.⟨حاضرغایب کردن: (مصدر لازم، مصدر متعدی) = حاضرغایب