حباتلغتنامه دهخداحبات . [ ح َب ْ با ] (ع اِ) ج ِ حبة: چون مرغ در التقاط حبات ایشان را به منقارنقار برمیچیدند. (ترجمه ٔ تاریخ یمینی چاپی ص 350).
سمت ـ سرعتنمای نیمرخ بادVAD wind profile, VWPواژههای مصوب فرهنگستاننیمرخ زمان- بلندای بُردار افقی حاصل از روبش (scanning) رادار داپلر با استفاده از الگوریتم/ خوارزمی سمت- سرعتنما
باد صدوبیستروزهbad-i-sad-o-bistroz, wind of 120 daysواژههای مصوب فرهنگستانبادی قوی با منشأ موسمی (monsoon) که در منطقۀ سیستان از سمتهای شمالغرب تا شمال ـ شمالغرب میوزد متـ . باد سیستان seistan
ضرب قویstrong beat, accented beat, down beatواژههای مصوب فرهنگستاننخستین ضرب هر میزان و سومین ضرب میزانهای چهارضربی
قاعدۀ طوقهbead face, bead ledge, bead soleواژههای مصوب فرهنگستانبخشهای تخت ناحیۀ طوقه، بین پاشنه (heel) و پنجه (toe)، که بر روی نشیمن طوقه قرار میگیرد
مدیریت بر مبنای سرکشیmanagement by walking around, management by wandering about, management by walking about, MBWAواژههای مصوب فرهنگستانروشی در مدیریت که در آن بر حضور مستقیم و سرزدة مدیریت در امور کاری و گفتوگو با کارمندان تأکید میشود
ذوثلاث حباتلغتنامه دهخداذوثلاث حبات . [ ث َ ث َ ح َب ْ با ] (ع اِ مرکب ) زعرور. (تذکره ٔ داود ضریر انطاکی ). (ابن البیطار). کیلدارو. تفاح الجبلی . مسبیلس . طریقوقون . طریققن . ذوثلاث نویات . ارونیا. و رجوع به ارونیا شود.
ارونیالغتنامه دهخداارونیا. [ ] (اِ) بیونانی زعرور است . (تحفه ٔ حکیم مؤمن ). مسبیلس . ذوالثلاث نویات . ذوالثلاث حبات . طریقوقون . طریققن .
مسبیلسلغتنامه دهخدامسبیلس . [ م ِ ل ُ ] (معرب ، اِ) زعرور. که میوه ای است . طریقن . ذوالثلاث حبات . ارونیا. ذوالثلاث نویات . رجوع به زعرور شود.
طریققنلغتنامه دهخداطریققن . [ طَ ق ُ ق ُ ] (معرب ، اِ) ذوثلاث حبات . مسبیلس . زعرور. ارونیا. ذوثلاث نویات . رجوع به طریقوقن و طریقوقون و طروقوقون شود.
ذوثلاث حباتلغتنامه دهخداذوثلاث حبات . [ ث َ ث َ ح َب ْ با ] (ع اِ مرکب ) زعرور. (تذکره ٔ داود ضریر انطاکی ). (ابن البیطار). کیلدارو. تفاح الجبلی . مسبیلس . طریقوقون . طریققن . ذوثلاث نویات . ارونیا. و رجوع به ارونیا شود.
مستحباتلغتنامه دهخدامستحبات . [ م ُ ت َ ح َب ْ با ] (ع ص ، اِ) ج ِ مستحبة. مقابل مکروهات و واجبات . کارهای پسندیده . کارهایی که فعل آنها بهتر از ترکشان باشد. رجوع به مستحب شود.
مصاحباتلغتنامه دهخدامصاحبات . [ م ُ ح َ / ح ِ ] (از ع ، اِ)ج ِ مصاحبت . (یادداشت مؤلف ). رجوع به مصاحبت شود.
رحباتلغتنامه دهخدارحبات . [ رَ ح َ / رَ ] (ع اِ) ج ِ رَحْبَة و رَحَبَة. (ناظم الاطباء) (اقرب الموارد). ج ِ رَحْبة. (منتهی الارب ). رجوع به رحبة شود.