حذیفةلغتنامه دهخداحذیفة. [ ح ُ ذَ ف َ ] (اِخ )ابن بدر خطفی بن سلمةبن عوف بن کلیب بن یربوع خطفی ، جدجریربن عطیة خطفی . جاحظ وی را در عداد نساک و زهاد و علماء نسب شمرده است . رجوع به البیان و التبیین ج 1ص 283 شود. و در سیره ٔ عم
حذیفةلغتنامه دهخداحذیفة. [ ح ُ ذَ ف َ ] (اِخ )ابن محمد طائی کوفی . از اصمعی و صولی روایت دارد. مرزبانی گوید از علما بوده است . (الموشح ص 55، 304).
حذیفةلغتنامه دهخداحذیفة. [ ح ُ ذَ ف َ ](اِخ ) ابن دأب از آل دأب . جاحظ وی را در عداد نسب شناسان عرب شمرده است . (البیان و التبیین ج 1 ص 258).
هدفةلغتنامه دهخداهدفة. [ هَِ ف َ ] (ع اِ) گروهی از مردم . (منتهی الارب ) (اقرب الموارد). || خانهای چند برپادر جایی . (منتهی الارب ). ج ، هِدَف . (اقرب الموارد).
قناطر حذیفةلغتنامه دهخداقناطر حذیفة. [ ق َ طِ ح ُ ذَ ف َ ] (اِخ ) جایی است در سواد بغداد منسوب به حذیفه ٔ یمانی صحابی زیرا که در آن فرود آمد و بمرمت و تعمیر آن همت گماشت .و گویند در ناحیه ٔ دینور است . (از معجم البلدان ).
ابوقدامهلغتنامه دهخداابوقدامه . [ اَ ق ُ م َ ] (اِخ ) محمدبن عبید الدولی . محدث است و از عبدالعزیزبن ابی حذیفه برادرزاده ٔ حذیفه روایت کند.
سالملغتنامه دهخداسالم . [ ل ِ ] (اِخ ) ابن معقل مولی ابی حذیفه الیمانی . اهل صفه را امامت کردی از مهاجر است و بدری . در روز یمامه شهید شد. (تاریخ گزیده ص 226). و رجوع به سالم مولی ابی حذیفه شود.
قناطر حذیفةلغتنامه دهخداقناطر حذیفة. [ ق َ طِ ح ُ ذَ ف َ ] (اِخ ) جایی است در سواد بغداد منسوب به حذیفه ٔ یمانی صحابی زیرا که در آن فرود آمد و بمرمت و تعمیر آن همت گماشت .و گویند در ناحیه ٔ دینور است . (از معجم البلدان ).