حراثت

herāsat

معنی

کِشت؛ زراعت.

مترادف

۱. برزگری، کشاورزی، فلاحت، کشتکاری، کشتگری
۲. کاشتن، کشت کردن، کشتن

جست‌وجوی دقیق

حراثت

لغت‌نامه دهخدا

حراثت . [ ح ِ ث َ ] (ع مص ) زراعت . کشت . فلاحت . کشت کردن . (تاج المصادر بیهقی ).کشتکاری کردن . کشاورزی نمودن . (غیاث ). کشت و کار.

حراثت

فرهنگ فارسی معین

(حِ ثَ) [ ع . حرائة ] (مص ل .) کشاورزی کردن ، شخم زدن .

حراثت

فرهنگ مترادف و متضاد

۱. برزگری، کشاورزی، فلاحت، کشتکاری، کشتگری ۲. کاشتن، کشت کردن، کشتن

جست‌وجوی هم‌آوا

ارثد

ارثد. [ اَ ث َ ] (ع اِ) درختی است . (مهذب الاسماء). نام بیخی است که تخم آنرا فلفل برّی و حب الفقد خوانند و نبات آنرا پنج انگشت و ذوخمسة اوراق گویند. (آنندراج ). اثلق است و گفته شود.(اختیارات بدیعی ). رجوع به اثلق و فلفل بری ش-ود.

ارثد

لغت‌نامه دهخدا

ارثد. [اَ ث َ ] (اِخ ) نام وادییست بین مکه و مدینه در وادی الابواء: و فی قصة لمعاویة رواها جابر فی یوم بدر: قال فاین مقیلک قال بالهضبات من ارثد. و قال الشاعر:محل أولی الخیمات من بطن ارثداً.و کثیر گوید:و ان شفائی نظرة ان نظرتهاالی ثافل یوماً و خلفی شنائک و

ارتد

دیکشنری عربی به فارسی

از دين برگشتن , مرتد شدن , برگشتن , سيرقهقرايي کردن

اِرْتَدَّ وَضْعٍ سابقٍ

دیکشنری عربی به فارسی

به حال اول برگشت , به وضعيت سابق برگشت

اِرْتَعَدَ

دیکشنری عربی به فارسی

لرزيد , رعشه گرفت , لرزه گرفت , متزلزل شد , به لرزه افتاد

جست‌وجوی متن

زرع

فرهنگ مترادف و متضاد

حراثت، حرث، زراعت، کاشت، کشاورزی، کشت

فلاحت

فرهنگ مترادف و متضاد

حراثت، زراعت، کاشت، کشاورزی، کشتکاری، کشتوزرع

کاشت

فرهنگ مترادف و متضاد

حراثت، زراعت، زرع، فلاحت، کشاورزی، کشت

کشتوزرع

فرهنگ مترادف و متضاد

حراثت، حرث، زراعت، فلاحت، کشتگری، کشتکاری

زراعت

فرهنگ مترادف و متضاد

۱. حراثت، حرث، زرع، فلاحت، کاشت، کشاورزی، کشت ۲. زراعت، مزرعه

درپیوند

بیشتر بدانید

حراثت

herāsat

معنی

مترادف

جست‌وجوی دقیق

حراثت

لغت‌نامه دهخدا

حراثت

فرهنگ فارسی عمید

حراثت

فرهنگ فارسی معین

حراثت

فرهنگ مترادف و متضاد

جست‌وجوی هم‌آوا

ارثد

لغت‌نامه دهخدا

ارثد

لغت‌نامه دهخدا

ارتد

دیکشنری عربی به فارسی

اِرْتَدَّ وَضْعٍ سابقٍ

دیکشنری عربی به فارسی

اِرْتَعَدَ

دیکشنری عربی به فارسی

جست‌وجوی متن

زرع

فرهنگ مترادف و متضاد

فلاحت

فرهنگ مترادف و متضاد

کاشت

فرهنگ مترادف و متضاد

کشتوزرع

فرهنگ مترادف و متضاد

زراعت

فرهنگ مترادف و متضاد