لغتنامه دهخدا
عفار. [ ع َ ] (ع اِ) درخت که از وی آتش گیرند. (منتهی الارب ). بید سرخ ؛ ای درختی که از او آتش زنند. (دهار). درختی است که از آن زناد گیرند، واحد آن عفارة است . (از اقرب الموارد). در مثل گویند: کل ّ شجر نار استمجد المرخ و العفار؛ یعنی هر درختی آتش است اما مرخ و عفار بیشتر است ،