حصباءلغتنامه دهخداحصباء. [ ح َ ] (ع اِ) سنگریزه . (مهذب الاسماء) : عبدالقادر گیلانی را دیدند در حرم کعبه روی بر حصباء نهاده . (گلستان ).
حصباءدیکشنری عربی به فارسیسنگريزه , شن , ريگ , خاک , ماسه سنگ , ثبات , استحکام , نخاله , ساييدن , اسياب کردن , ازردن
حصباءلغتنامه دهخداحصباء. [ ح َ ] (ع اِ) سنگریزه . (مهذب الاسماء) : عبدالقادر گیلانی را دیدند در حرم کعبه روی بر حصباء نهاده . (گلستان ).
حصباءدیکشنری عربی به فارسیسنگريزه , شن , ريگ , خاک , ماسه سنگ , ثبات , استحکام , نخاله , ساييدن , اسياب کردن , ازردن
حصباءلغتنامه دهخداحصباء. [ ح َ ] (ع اِ) سنگریزه . (مهذب الاسماء) : عبدالقادر گیلانی را دیدند در حرم کعبه روی بر حصباء نهاده . (گلستان ).
حصباءدیکشنری عربی به فارسیسنگريزه , شن , ريگ , خاک , ماسه سنگ , ثبات , استحکام , نخاله , ساييدن , اسياب کردن , ازردن