حفظةلغتنامه دهخداحفظة. [ ح َ ف َ ظَ ] (ع ص ، اِ) ج ِ حافظ. نگاهبانان .- حفظه ٔقرآن ؛ آنانکه قرآن را از بردارند.|| نگاهدارندگان . حراس . پاسبانان . سدنه . ضبّاط : با دلی قوی و عزمی ذکی با حفظه ٔ آن قلعه جنگ آغاز نهاد. (ترجمه ٔ تاریخ یمین
حفیظةلغتنامه دهخداحفیظة. [ ح َ ظَ ] (ع اِ) بازداشت از ناروا. || حمیت . || کینه و خشم . (مهذب الاسماء). خشم . (منتهی الارب ). خشم و آزار. || طبیعت . ج ، حفائظ.
افجهلغتنامه دهخداافجه . [ اَ ج َ ] (اِخ ) قصبه ای جزء دهستان لواسان بزرگ از بخش افجه ٔ شهرستان تهران . محلی کوهستانی و سردسیر و 1246 تن سکنه دارد. آب آن از رودخانه ٔ افجه و محصول آن غلات ، بنشن ، میوه جات ، قلمستان و عسل است . شغل اهالی زراعت ، باغبانی و گله
حفظةلغتنامه دهخداحفظة. [ ح َ ف َ ظَ ] (ع ص ، اِ) ج ِ حافظ. نگاهبانان .- حفظه ٔقرآن ؛ آنانکه قرآن را از بردارند.|| نگاهدارندگان . حراس . پاسبانان . سدنه . ضبّاط : با دلی قوی و عزمی ذکی با حفظه ٔ آن قلعه جنگ آغاز نهاد. (ترجمه ٔ تاریخ یمین
فریقوبیوسلغتنامه دهخدافریقوبیوس . [ ف َ ] (اِخ ) او را کتابی است در اسماء و حفظه و تمائم و عوذ از حروف شمس و قمر و نجوم خمسه و اسماء فلاسفه و کتابی دیگر نیز دارد. (از ابن الندیم ).
اسماعیللغتنامه دهخدااسماعیل . [ اِ ] (اِخ ) ابن زیادبن عبید الخزاعی معروف به ابن زراة. متوفی در 273 هَ . ق . وی از کتبه ٔ رجاله و از حفظه بود و در جوانی درگذشت و حدیث او تخریج نشده . (ذکر اخبار اصبهان ج 1 ص <span class="hl" dir=
عنبریلغتنامه دهخداعنبری . [ عَم ْ ب َ ] (اِخ ) ابراهیم بن اسماعیل طوسی عنبری ، مکنی به ابواسحاق .وی از حفظه ٔ حدیث بود و محدث زمان خود در طوس بشمارمی رفت . و بسال 218 هَ .ق . درگذشت . او را مسندی است بزرگ . (از الاعلام زرکلی از تذکرةالحفاظ ج <span class="hl" d
محفظهلغتنامه دهخدامحفظه . [ م َ ف َ ظَ] (ع اِ) جای حفظ کردن و نگاه داشتن . (ناظم الاطباء). آنچه اشیاء را در آن نگاهدارند. جائی که چیزی در آن حفظ کنند. جای نگاهداری . (یادداشت مرحوم دهخدا).- محفظه ٔ ادراک ؛ جائی که در آن چیزی دریافت می گردد و در خاطرمی ماند. (ناظم ا
محفظهفرهنگ فارسی عمیدآنچه در آن چیزی را حفظ کنند؛ وسیلهای که برای نگهداری اشیا از همه طرف محدود شده.
محفظهفرهنگ فارسی معین(مَ فَ ظِ) [ ع . محفظة ] (اِ.) 1 - آنچه که در آن چیزی را نگهداری کنند. 2 - کیف دستی .