حماقتلغتنامه دهخداحماقت . [ ح َ ق َ ] (ع اِمص ) بلاهت . حمق . حماقة. گولی . بی عقلی . (غیاث از منتخب و کشف ) : این حماقت نه عجب باشد از آن ریش بزرگ هرکه را ریش بزرگ است خر وکوسه بود. ادیب .رجوع به حماقة شود.
حماقتدیکشنری فارسی به انگلیسیasininity, daftness, dumbness, fatuousness, folly, foolishness, idiocy, imbecility, inanity, insanity, lunacy, puerility, senselessness, silliness, simplicity, stupidity, tomfoolery
اماکیدلغتنامه دهخدااماکید. [ اَ ] (ع اِ) باقیمانده های خونبها. (منتهی الارب ). باقیمانده های دیه ها. گویا ج ِ اُمکود باشد. (از اقرب الموارد).
حماقتآمیزفرهنگ مترادف و متضادابلهانه، احمقانه، بیخردانه، سفاهتآمیز، سفیهانه، نابخردانه ≠ بخردانه، حکیمانه، خردمندانه، عاقلانه
حماقتآمیزفرهنگ مترادف و متضادابلهانه، احمقانه، بیخردانه، سفاهتآمیز، سفیهانه، نابخردانه ≠ بخردانه، حکیمانه، خردمندانه، عاقلانه