حنبلیلغتنامه دهخداحنبلی . [ حَم ْ ب َ ] (ص نسبی ) منسوب به حنبل . رجوع به حنبل شود. || مذهب حنبلی . یکی از چهار مذهب اهل سنت منسوب به امام حنبل ، احمدبن محمدبن حنبل . ج ، حنابله . || کسی که پیروی امام احمدبن محمدبن حنبل را کند. (ناظم الاطباء) : حنبلی چون دید خشمت چش
حنبلیفرهنگ فارسی عمید۱. یکی از چهار مذهب اهل سنت که اساس آن اجتناب از قیاس، تٲویل، و بدعت است. Δ این مذهب با استیلای طایفۀ وهابی بهصورتی تازه در حجاز رواج یافت.۲. هریک از پیروان این مذهب.
عنبلیلغتنامه دهخداعنبلی . [ عُم ْ ب ُ لی ی ] (ع ص ، اِ) زنگی درشت اندام . (منتهی الارب ) (ناظم الاطباء) (از اقرب الموارد).
شاکر حنبلیلغتنامه دهخداشاکر حنبلی .[ ک ِ رِ حَم ْ ب َ ] (اِخ ) فرزند راغب حنبلی در سال 1876 هَ . ق . متولد شد و در سال 1378 هَ . ق . در دمشق درگذشت . تحصیلات خود را در قسطنطنیه انجام داد و پستهای متعدد دولتی احراز کرد روزنامه ٔ الق
علی حنبلیلغتنامه دهخداعلی حنبلی . [ ع َ ی ِ ح َ ب َ ] (اِخ ) ابن عبدالمحسن بن دوالیبی بغدادی شامی حنبلی ، مکنّی به ابوالمعالی و ملقّب به عفیف الدین . رجوع به علی دوالیبی شود.
علی حنبلیلغتنامه دهخداعلی حنبلی . [ ع َ ی ِ ح َ ب َ ] (اِخ ) ابن عبیداﷲبن نصربن سری زاغونی حنبلی ، مکنّی به ابوالحسن . رجوع به زاغونی (علی بن عبیداﷲ..) و نیز به علی (ابن عبیداﷲ...) شود.
حنبلیةلغتنامه دهخداحنبلیة. [ حَم ْ ب َ لی ی َ ] (اِخ ) یکی ازپنج فرقه ٔ اصحاب حدیث باشند که اصحاب امام احمد حنبل اند و بعض ایشان مشبهیند و او پیر بود که شافعی دررسید. او خدمت شافعی کرد و عنان اسب شافعی گرفته بود و می گفت اقتدوا هذا الشاب المهتدی . (بیان الادیان ).
شاکر حنبلیلغتنامه دهخداشاکر حنبلی .[ ک ِ رِ حَم ْ ب َ ] (اِخ ) فرزند راغب حنبلی در سال 1876 هَ . ق . متولد شد و در سال 1378 هَ . ق . در دمشق درگذشت . تحصیلات خود را در قسطنطنیه انجام داد و پستهای متعدد دولتی احراز کرد روزنامه ٔ الق
علی حنبلیلغتنامه دهخداعلی حنبلی . [ ع َ ی ِ ح َ ب َ ] (اِخ ) ابن عبدالمحسن بن دوالیبی بغدادی شامی حنبلی ، مکنّی به ابوالمعالی و ملقّب به عفیف الدین . رجوع به علی دوالیبی شود.
علی حنبلیلغتنامه دهخداعلی حنبلی . [ ع َ ی ِ ح َ ب َ ] (اِخ ) ابن عبیداﷲبن نصربن سری زاغونی حنبلی ، مکنّی به ابوالحسن . رجوع به زاغونی (علی بن عبیداﷲ..) و نیز به علی (ابن عبیداﷲ...) شود.
علی حنبلیلغتنامه دهخداعلی حنبلی . [ ع َ ی ِ ح َ ب َ ] (اِخ ) ابن عثمان بن عبدالقادربن محمودبن یوسف بغدادی حنبلی ، مکنّی به ابوالحسن و ملقّب به شمس الدین . رجوع به علی بغدادی شود.
چارمذهبلغتنامه دهخداچارمذهب . [ م َ هََ ] (اِخ ) کنایه از حنفی ̍، شافعی ، مالکی و حنبلی . (آنندراج ) (غیاث ). چهارمذهب . چارمذهب اهل تسنن ،مذهب حنفی ، مذهب شافعی ، مذهب حنبلی و مذهب مالکی .
خرقیلغتنامه دهخداخرقی . [ خ ِ رَ ] (اِخ ) حسین بن عبداﷲبن احمد خرقی حنبلی ، پدر عمروبن حسین صاحب کتاب مختصر در فقه حنبلی است . از ابوعمروبن علی بصری و منذربن ولید جارودی و جز اینها حدیث شنید و از او ابوبکر شافعی و ابوعلی بن صواف و عبدالعزیزبن جعفر حنبلی حدیث می کردند. (از انساب سمعانی ).
حنبلیةلغتنامه دهخداحنبلیة. [ حَم ْ ب َ لی ی َ ] (اِخ ) یکی ازپنج فرقه ٔ اصحاب حدیث باشند که اصحاب امام احمد حنبل اند و بعض ایشان مشبهیند و او پیر بود که شافعی دررسید. او خدمت شافعی کرد و عنان اسب شافعی گرفته بود و می گفت اقتدوا هذا الشاب المهتدی . (بیان الادیان ).
شاکر حنبلیلغتنامه دهخداشاکر حنبلی .[ ک ِ رِ حَم ْ ب َ ] (اِخ ) فرزند راغب حنبلی در سال 1876 هَ . ق . متولد شد و در سال 1378 هَ . ق . در دمشق درگذشت . تحصیلات خود را در قسطنطنیه انجام داد و پستهای متعدد دولتی احراز کرد روزنامه ٔ الق
علی حنبلیلغتنامه دهخداعلی حنبلی . [ ع َ ی ِ ح َ ب َ ] (اِخ ) ابن عبدالمحسن بن دوالیبی بغدادی شامی حنبلی ، مکنّی به ابوالمعالی و ملقّب به عفیف الدین . رجوع به علی دوالیبی شود.
علی حنبلیلغتنامه دهخداعلی حنبلی . [ ع َ ی ِ ح َ ب َ ] (اِخ ) ابن عبیداﷲبن نصربن سری زاغونی حنبلی ، مکنّی به ابوالحسن . رجوع به زاغونی (علی بن عبیداﷲ..) و نیز به علی (ابن عبیداﷲ...) شود.
علی حنبلیلغتنامه دهخداعلی حنبلی . [ ع َ ی ِ ح َ ب َ ] (اِخ ) ابن عثمان بن عبدالقادربن محمودبن یوسف بغدادی حنبلی ، مکنّی به ابوالحسن و ملقّب به شمس الدین . رجوع به علی بغدادی شود.
علی حنبلیلغتنامه دهخداعلی حنبلی . [ ع َ ی ِ ح َ ب َ ] (اِخ ) ابن عقیل بن محمدبن عقیل بغدادی ظفری حنبلی ، مکنّی به ابوالوفاء. رجوع به علی ظفری و ابوالوفاء (علی بن محمدبن عقیل ...) شود.