خاراتراشلغتنامه دهخداخاراتراش . [ ت َ ] (نف مرکب ) سنگ تراش . (آنندراج ) : ز خاراتراشان اِحکام کارکه بر کوه دانند بستن حصار.نظامی .
تراشلغتنامه دهخداتراش . [ ت َ ] (اِمص ، اِ) طمع و توقع. (برهان ) (غیاث اللغات ) (آنندراج ) (ناظم الاطباء) (انجمن آرا) (فرهنگ رشیدی ). کنایه از طمع باشد. (انجمن آرا) : همه یار تو از بهر تراشندپی لقمه هوادار تو باشند. ناصرخسرو.در ترا